ساختار الگوی ستاره صبح


سنا نجفیان جمعه 28 شهریور 1399

آموزه هفتم: در حقیقت عشق

بدان که از جملۀ نام‌های حُسن یکی جمال است و یکی کمال. و هر چه موجودند از روحانی و جسمانی، طالب کمال اند. و هیچ کس نبینی که او را به جمال میلی نباشد؛ پس چون نیک اندیشه کنی، همه طالبِ حُسن اند و در آن می‌کوشند که خود را به حُسن رسانند و به حُسن که مطلوبِ همه است دشوار می‌توان رسیدن؛ زیرا که وصول به حُسن ممکن نشود؛ الّا به واسطۀ عشق، و عشق هر کسی را به خود راه ندهد و به همه جایی مأوا نکند و به هر دیده روی ننماید.

قلمرو زبانی: حسن: خوبی / جمال: زیبایی / کمال: کامل بودن / طالب: خواهان / وصول: رسش، رسیدن / الّا: مگر / و عشق هر کسی را به خود راه ندهد: هر کسی نمی تواند عاشق شود معرفت: شناخت / مأوا: پناه / دیده: چشم / نمودن: نشان دادن (بن ماضی: نمود، بن مضارع: نما)/ قلمرو ادبی: جمال، کمال: جناس/ روحانی، جسمانی: تضاد / دیده: مجاز از انسان / سجع

بازگردانی: بدان که از جملۀ نام‌های حُسن یکی زیبایی است و یکی کمال. و همه موجودات چه روحانی چه جسمانی، خواهان کمال اند. و هیچ کسی را نمی توانی بیابی که میلی به زیبایی نداشته باشد؛ پس اگر خوب اندیشه کنی، درمی یابی که همه خواهان حُسن اند و می‌کوشند که خود را به حُسن برسانند و به حُسن که مطلوبِ همه است دشوار می‌توانیم برسیم؛ زیرا که رسیدن به حُسن ممکن نمی شود؛ مگر از راه عشق، و عشق هر کسی را به خود راه نمی دهد و در هر جایی پناه نمی گیرد و به هر چشمی خودش را نشان نمی دهد.

محبّت چون به غایت رسد، آن را عشق خوانند. و عشق خاص تر از محبّت است؛ زیرا که همه عشقی محبّت باشد؛ امّا همه محبّتی عشق نباشد. و محبّت خاص تر از معرفت است؛ زیرا که همه محبّتی معرفت باشد؛ امّا همه معرفتی محبّت نباشد. پس اوّل پایه، معرفت است و دوم پایه، محبّت و سیُم پایه، عشق. و به عالم عشق که بالای همه است نتوان رسیدن تا از معرفت و محبّت دو پایۀ نردبان نسازد.

قلمرو زبانی: غایت: نهایت / خاص: ویژه / معرفت: شناخت / سیم: سوم / قلمرو ادبی: عالم عشق: اضافه تشبیهی نتوان رسیدن: نمی توانیم برسیم / تا از معرفت … دو پایۀ نردبان نسازد: تشبیه پنهان

بازگردانی : هنگامی که محبّت به انتهایش می‌رسد، آن را عشق می‌نامند و عشق خاص تر و جزئی تر از محبّت است؛ زیرا هر عشقی محبّت است؛ امّا هر محبّتی عشق نیست. و محبّت خاص تر و جزئی تر از معرفت است؛ زیرا که هر محبّتی معرفت است؛ ولی هر معرفتی محبّت نیست. پس پایه اوّل ، معرفت است و پایه دوم، محبّت و پایه سیُم ، عشق است. و به عالم عشق که بالای همه است نتوانیم رسید مگر اینکه از معرفت و محبّت دو پایۀ نردبان نسازیم.

پیام: معرفت محبّت عشق

فی حقیقه العشق، شهاب الدین سهروردی

سودای عشق

در عشق قدم نهادن کسی را مسلمّ شود که با خود نباشد و ترک خود بکند و خود را ایثار عشق کند. عشق، آتش است، هر جا که باشد، جز او رخت، دیگری ننهد. هر جا که رسد، سوزد و به رنگ خود گرداند.

قلمرو زبانی: مسلم: ثابت، قطعی / با خود نباشد: خود را رها کند / ایثار کردن: فدا کردن / رخت: اسباب و اثاثیه / نهادن: گذاشتن (بن ماضی: نهاد، بن مضارع: نه)/ سوختن: سوزاندن، (بن ماضی: سوخت، بن مضارع: سوز) / قلمرو ادبی: قدم نهادن: کنایه از وارد شدن / عشق آتش است: تشبیه فشرده، رسا، بلیغ / رخت نهادن: کنایه از مقیم شدن / سوختن: کنایه از نابود کردن / به رنگ خود گرداند: حس آمیزی؛ کنایه

بازگردانی: فردی می‌تواند در راه عشق قدم بگذارد که به خودش توجه نکند و خودش را ترک کند و خودش را در راه عشق ایثار کند. عشق، مانند آتش است، هر جا که عشق باشد، جز عشق چیز دیگری نمی تواند آنجا مقیم گردد. عشق به هر جا که برسد، آن جا را نابود می‌کند و آن جا را به رنگ خودش می‌گرداند.

در عشق کسی قدم نهد کِش جان نیست / با جان بودن به عشق در سامان نیست

قلمرو زبانی: کِش: که او را / به عشق: در عشق / سامان: قلمرو سرزمین خانمان / قلمرو ادبی: در چیزی قدم نهادن: کنایه از وارد شدن / واژه آرایی: جان

بازگردانی: کسی می‌تواند در راه عشق گام بنهد که بمیرد و جانش را از دست بدهد. امکان ندارد که عشق و جان در یک قلمرو پادشاهی کنند.

ای عزیز، به خدا رسیدن فرض است، و لابد هر چه به واسطۀ آن به خدا رسند، فرض باشد به نزدیک طالبان. عشق، بنده را به خدا برساند؛ پس عشق از بهر این معنی، فرضِ راه آمد. کار طالب آن است که در خود جز عشق نطلبد. وجود عاشق از عشق است؛ بی عشق چگونه زندگانی کند؟! حیات از عشق می‌شناس و مَمات بی عشق می‌یاب.

قلمرو زبانی: فرض: واجب / لابد: به ناچار / طالب: جوینده، خواهان / ازبهر: به خاطر / «آمد» در « فرضِ راه آمد»: شد / نطلبد: نجوید / بی عشق چگونه زندگانی کند؟: پرسش انکاری / حیات: زندگانی / می‌شناس: بشناس (فعل امر) / ممات: مرگ / می‌یاب: بیابت (فعل امر)/ قلمرو ادبی: حیات، ممات: تضاد /

بازگردانی: ای خواننده گرامی، به خدا رسیدن واجب است، و البته در نظر رهروان هر چیزی که به واسطۀ آن به خدا می‌توان رسید، واجب خواهد گردید. عشق، بنده را به خدا می‌رساند؛ به همین خاطر عشق، واجب خواهد شد. کار رهرو باید آن باشد که در خودش فقط عشق را بجوید. وجود عاشق از عشق است؛ بی عشق عاشق نمی تواند زندگانی کند؟! زندگی را از عشق بشناس و مرگ را نیز در دوری از عشق بدان.

سودای عشق از زیرکی جهان بهتر ارزد و دیوانگی عشق بر همه عقل‌ها افزون آید. هر که عاشق نیست، خودبین و پرکین باشد، و خودرای بود. عاشقی بی خودی و بی رایی باشد.

قلمرو زبانی: سودا: دیوانگی، خیال / افزون آید: برتر می‌باشد / بود: می‌باشد / قلمرو ادبی: عشق، عقل: تضاد

بازگردانی: دیوانگی عشق از زیرکی جهان ارزشمندتر است و دیوانگی عشق بر همه عقل‌ها برتری دارد. هر که عاشق نیست، خودبین و پرکینه و خودرای است. عاشقی بی خویشتنی و بدون رایی است.

در عالم پیر هر کجا برنایی است / عاشق بادا که عشق خوش سودایی است

قلمرو زبانی: برنا: جوان، بالغ / عاشق، عشق: اشتقاق، همریشگی / بادا: فعل دعایی (بود ← بواد ← باد ← بادا)/ که: زیرا / سودا: خیال / قلمرو ادبی: برنا و پیر: تضاد / عالم پیر: جانبخشی

بازگردانی: در این جهان فرتوت هر کجا جوانی وجود دارد، امیدوارم که عاشق باشد؛ زیرا عشق خوش خیالی است.

ای عزیز، پروانه، قوت از عشق آتش خورد، بی آتش قرار ندارد و در آتش وجود ندارد تا آنگاه که آتش عشق او را چنان گرداند که همه جهان آتش بیند؛ چون به آتش رسد، خود را بر میان زند. خود نداند فرقی کردن میان آتش و غیر آتش، چرا؟ زیرا که عشق، همه خود آتش است.

قلمرو زبانی: قوت: خوراک / قرار: آرامش / قلمرو ادبی: پروانه:‌ نماد دلشده راستین / زیرا که عشق، … آتش است: تشبیه / همه جهان آتش بیند:‌ تشبیه

بازگردانی: ای رهرو گرامی، خوراک پروانه، از آتش عشق است، پروانه بدون آتش آرامش ندارد. زمانی که پروانه در آتش می‌رود وجود ندارد تا آنگاه که آتش عشق او را آنچنان تغییر می‌دهد که همه جهان را مانند آتش می‌بیند؛ هنگامی که به آتش می‌رسد، خودش را به آتش می‌زند. و نمی داند که آتش و غیر آتش چه فرقی دارند، چرا؟ زیرا می‌داند عشق، مانند آتش فروزان است.

این حدیث را گوش دار که مصطفی علیه السّلام گفت: «اذِا أحبَّ اللهُ عَبدا عَشِقَهُ و عَشِقَ عَلَیهِ فَیَقولُ عَبدی أنَتَ عاشِقی و مُحِبّی، وَ أنا عاشِقٌ لکَ و مُحِبُّ لکَ انِ أرَدتَ أوَ لمَ تُرِد» گفت: «او بندۀ خود را عاشق خود کند، آنگاه بر بنده عاشق باشد و بنده را گوید: تو عاشق و محبِّ مایی، و ما معشوق و حبیب توایم [چه بخواهی و چه نخواهی]».

قلمرو زبانی: محبّ: دوستار / حبیب: یار / محبّ، حبیب: همریشگی

بازگردانی: این حدیث را گوش کن که حضرت محمد گفته است: «اذِا أحبَّ اللهُ عَبدا عَشِقَهُ و عَشِقَ عَلَیهِ فَیَقولُ عَبدی أنَتَ عاشِقی و مُحِبّی، وَ أنا عاشِقٌ لکَ و مُحِبُّ لکَ انِ أرَدتَ أوَ لمَ تُرِد» ایشان گفتند: « زمانی که خدا عاشق بنده خودش باشد او را عاشق خودش می‌گرداند، و به بنده اش می‌گوید: تو عاشق و دوستدار مایی، و ما معشوق و دلبر توایم [چه بخواهی و چه نخواهی]».

تمهیدات، عین القضات همدانی

کارگاه متن پژوهی

قلمرو زبانی

۱- از متن درس، معادل معنایی برای قسمت‌های مشخّص شده، بیابید.

بیم آن است کز غم عشقت / سر بر آرد دلم به شیدایی فخرالدّین عراقی / (= سودایی)

درد هرکس را که بینی در حقیقت چاره دارد / من ز عشقت با همه دردی که دارم ناگزیرم فروغی بسطامی / (= لابُد، ناچار)

۲- واژه‌های مهمّ املایی را در متن درس بیابید و بنویسید.

وصول – مطلوب – غایت – مأوا – فرض – حیات – قوت – عین‌القضات – تمهیدات – طالب حُسن – واسطه

۳- به جمله‌های زیر و نقش دستوری واژه‌ها توجّه کنید:

الف) عشق (نهاد)، آزادی (مسند) است (فعل اسنادی).

ب) برخی (نهاد) عاشق (مفعول) را دیوانه (مسند) می‌پندارند (فعل).

پ) عشق حقیقی (نهاد)، دل و جان (مفعول) را پاک (مسند) می‌گرداند (فعل).

در جمله‌هایی که با فعل اسنادی (است، بود، شد، گشت، گردید و …) ساخته می‌شوند؛ «مسند» وجود دارد؛ مانند جمله «الف». در جمله مذکور، «مسند»، یعنی «آزادی» به «نهاد»، یعنی «عشق» نسبت داده شده است.

با برخی از فعل‌ها می‌توان جمله‌هایی ساخت که علاوه‌ بر مفعول، دربردارنده«مسند» نیز باشند؛ مانند جمله‌های «ب» «پ».

درجمله «ب» واژه «دیوانه» که در جایگاه «مسند» قرار گرفته است، درباره چگونگی «مفعول»، یعنی«عاشق» توضیح می‌دهد: در واقع می‌توانیم بگوییم: «عاشق، دیوانه است.» در جمله «پ»، «مسند» یعنی واژه «پاک»، کیفیتی را به «مفعول»، یعنی «دل و جان» می‌افزاید؛ به بیان دیگر می‌توان گفت: «دل و جان، پاک است.»

بنابراین جمله‌هایی نظیر «ب» و «پ» را می‌توان به جمله‌هایی با ساختار «نهاد + مسند + فعل» تبدیل کرد.

عمده فعل‌های این گروه عبارت‌اند از:

«گردانیدن» و فعل‌های هم‌معنی آن؛ مثل «نمودن، کردن، ساختن»

«نامیدن» و فعل‌‌های هم‌معنی آن؛ مثل «خواندن، گفتن، صدا کردن، صدازدن»

«شمردن» و فعل‌‌های هم‌معنی آن؛ مثل «به شمار آوردن، به حساب آوردن»

«پنداشتن» و فعل‌‌های هم‌معنی آن؛ مثل «دیدن، دانستن، یافتن»

توجّه: در برخی از جمله‌‌ها، «مسند» همراه با «متمّم» به کارمی‌رود. کاربرد چنین جمله‌هایی در زبان فارسی اندک است؛ نمونه:

مردم (نهاد) به او (متمّم) دهقانِ فداکار (مسند) می‌گفتند (فعل).

در جمله مذکور، «مسند» یعنی «دهقانِ فداکار»، درباره «متمّم» (او) توضیحی ارائه می‌دهد؛ یعنی می‌توانیم بگوییم: «دهقانِ فداکار است.»

■ اکنون از متن درس برای هر یک از الگوهای زیر نمونه‌ای بیابید و بنویسید.

الف) نهاد + مسند + فعل ==> عشق (نهاد)، آتش (مسند) است (فعل اسنادی).

نهاد + مسند + فعل ==> حُسن (نهاد)، مطلوبِ همه (مسند) است (فعل اسنادی).

ب) نهاد + مفعول + مسند + فعل ==> همه (نهاد)، محبّت (مفعول) را، عشق (مسند) خوانند (فعل).

نهاد + مفعول + مسند + فعل ==> و او (نهاد) خود (مفعول) را ایثار عشق (مسند) کند (فعل).

انوع جمله

& اجزای اصلی جمله عبارت‌اند از: نهاد، مفعول، مسند، متمّم فعل، فعل

% شناسایی نوع فعل، اجزای اصلی جمله را گزارش می‌کند.

% راه‌ شناسایی فعل: ۱- شناسه ۲- انجام کار در زمان

% راه‌ شناسایی نهاد: ۱– در پاسخ «چه چیزی و چه کسی» می‌آید ۲- همخوانی نهاد جدا با شناسه فعلی.

% نهاد جدا، چه باشد چه نباشد، یک جزء جمله به شمار می‌رود.

% ساختار الگوی ستاره صبح راه‌ شناسایی مفعول: ۱- در پاسخ «چه چیزی را و چه کسی را» می‌آید.

% راه‌ شناسایی مسند: ۱- در پاسخ «چه است؟» می‌آید ۲- شناسایی فعل اسنادی.

% فعل اسنادی: است، بود، شد، گشت، گردید، … .

% گونه‌های مسند: ۱- مسند نهادی ۲- مسند مفعولی

$همه او را استاد می‌نامند/ صدا می‌زنند/ می‌شمارند/ می‌دانند.

$ژرف ساخت جمله: او استاد است. همه این را می‌دانند.

% گاهی به جای مسند یک گروه متمّمی می‌آید: او از دوستان من است. فرهاد در خانه است.

انواع متمم

متمّم فعل: دوستم از من رنجید.

متمّم قیدی: شایان به تهران آمد.

متمّم اسم: مادرم به ادب پارسی علاقه‌مند است.

$ راه‌ شناسایی متمّم فعل: ۱- نیاز فعل به آن ۲- هر فعل حرف اضافه یگانه‌ای دارد. ۳- متمّم فعلی بر معنای فعل اثر می‌نهد.

% یک فعل می‌تواند معناهای گوناگونی داشته باشد و با هر معنا، اجزای فعل متفاوت گردد؛ مانند: گشتن، گرفتن، آمدن

$ بهمن تهران را گشت. ( گذرا به مفعول) گل زیبا گشت. ( گذرا به مسند)

% گروه فعلی با داشتن حرفه اضافه، متمم ندارد؛ مانند: تعزیه نوعی نمایش به شمار می‌رود.

% اگر اجزای جمله اصلی بیفتند، هنگام شمارش، می‌باید اجزای افتاده در نظر گرفته شوند.

آموزش امواج اصلاحی در نظریه الیوت

امواج اصلاحی الیوت

امواج اصلاحی (correcttive wave)امواجی از نظریه الیوت هستند که شامل 3 حرف A B C می شوند.معامله گران می توانند با تشخیص این امواج در نمودار قیمتی حرکات قیمت را در آینده تشخیص دهند.در این مقاله امواج اصلاحی را به شما آموزش می دهیم.

در مقاله دیگری با تاریخچه نظریه الیوت آشنا شدید و دانستید که رالف نلسون الیوت این نظریه را با بررسی الگوهای قیمتی در نمودارهای قیمتی در بازه های زمانی مختلف برای شناسایی حرکات قیمت در آینده ابداع کرد.

همانطور که دانستید امواج الیوت به دو دسته امواج ایمپالس یا محرک و اصلاحی تقسیم بندی می شوند که در مقاله پیش به آموزش امواج ایمپالس پرداختیم که به طور کامل با ریزموج های ایمپالس و قوانین آن آشنا شدید.در این مقاله به آموزش امواج اصلاحی از نظریه الیوت می پردازیم اگر می خواهید با این امواج آشنا شوید تا انتهای این مقاله با ما همراه باشید.

بروکر m4markets

سرفصل های آموزشی

امواج اصلاحی نظریه الیوت

امواج ایمپالس از 5 ریزموج تشکیل شده است که آنها در مسیر روند اصلی قرار می گیرند زمانی که این ریزموج ها به پایان می رسد امواج اصلاحی آغاز می شوند که برخلاف جهت روند هستند.به عبارتی به نوساناتی که در برابر روند اصلی به وجود می آیند امواج اصلاحی گفته می شود.

امواج اصلاحی که پس از امواج ایمپالس به وجود می آیند برخلاف امواج ایمپالس که با عدد نامگذاری شده اند با حروف نامگذاری می شوند که شامل حروف A B C می شوند.امواج اصلاحی برخلاف امواج ایمپالس از وضوح کمتری برخوردار هستند و شفافیت کم آنها باعث می شود که گاهی شناسایی آنها امکان ناپذیر شود، اما این امواج دارای تنوع بیشتری هستند.

امواج اصلاحی می توانند در بازارهای صعودی و نزولی مشاهده شوند و معمولا در انتهای امواج ایمپالس با 5 ریزموج تشکیل می شوند.امواج اصلاحی دارای 21 الگو است که این الگوها می توانند ساده یا پیچیده باشند.ممکن است الان با خود بگویید به خاطر سپردن 21 الگو بسیار دشوار است اما نگران نباشید همه این الگو از 3 ساختار تشکیل شده اند.

درواقع امواج الیوت دارای سه الگوی اصلی هستند که قیمت ها در این الگو مستلزم یک بازه زمانی طولانی برای ثابت شدن هستند چراکه دائما تغییر می کنند.ممکن است شناسایی امواج الیوت کمی سخت باشد اما همه آنها از قوانین و اصولی در سه ساختار زیگ زاگ،تخت و مثلث پیروی می کنند.

الگوی زیگ زاگ امواج اصلاحی

الگوی زیگ زاگ در امواج اصلاحی نظریه الیوت به دو دسته زیگ زاگ ساده و زیگ زاگ دوگانه تقسیم بندی می شود.الگوی زیگ زاگ ساده همانطور که از نامش پیداست بسیار ساده است و از امواج A B C تشکیل شده است.

در الگوی زیگ زاگ ساده امواج اصلاحی نظریه الیوت امواج ABC به 5_3_5 تبدیل خواهند شد.در این الگو موج B از A کوچکتر است اما موج C از موج B بزرگتراست.به عبارتی در الگوی زیگ زاگ ساده امواج A و C امواج ایمپالس هستند که تمایل دارند با یکدیگر برابر باشند و موج B موج اصلاحی یا کارکشن است.

زمانی که در الگوی زیگ زاگ ساده در امواج اصلاحی نظریه امواج الیوت موج C کامل شود معامله گران می توانند بازگشت روند را پیش بینی کنند.

الگوی زیگ زاگ پیچیده در امواج اصلاحی نظریه امواج الیوت نسبت به الگوی زیگ زاگ ساده پیچیده است زیرا در این الگو دو خط که به شکل مارپیچ هستند به سمت یکدیگر حرکت می کنند و یک ساختار نسبتا بزرگ را تشکیل می دهند.در این الگو سه موج وجود دارد که موج اول و سوم هر کدام یک الگوی زیگ زاگ به شمار می روند.

به عبارتی در الگوی زیگ زاگ دوگانه در امواج اصلاحی نظریه الیوت موج اول یک الگوی زیگ زاگ است که دارای سه موج می باشد و موج سوم نیز به همین شکل می باشد اما موج دوم در میان موج 1 و 3 قرار می گیرد که این موج مممکن است یک الگوی زیگ زاگ،تخت یا مثلث باشد.

الگوی زیگ زاگ ممکن است در طی یک روند اصلاحی چندین بار تشکیل شود که در این صورت به شکل چند الگوی زیگ زاگ متصل به یکدیگر نمایش داده می شود.

امواج اصلاحی الگوی زیگ زاگ

بروکر جاست فارکس

الگوی تخت در امواج اصلاحی

الگوی تخت به شکل یکنواخت حرکت می کند و با امواج زیگ زاگ متفاوت هستند.به عبارتی الگوی تخت در امواج اصلاحی نظریه الیوت یک الگوی ساده رنج است که در ان امواج با یکدیگر برابر هستند.الگوی تخت از سه ریز موج تشکیل شده است که شامل امواج A B C می شود.

در الگوی تخت موج B برخلاف حرکت موج A است و موج C برخلاف حرکت موج B می باشد که این امواج یکدیگر را خنثی می کنند. در الگوی تخت موج A شامل 3 ریزموج،موج B شامل 3 ریز موج و موج C شامل 5 ریزموج می شود.

الگوی تخت معمولا 50% حرکت قبلی را به عنوان هدف خود در نظر می گیرد.در این الگو موج A و B که شامل 3ریز موج هستند و موج C شامل 5 ریز موج است 3_3_5 را می سازند که موج B در این الگو 90% موج قبلی را اصلاح می کند و موج C در این الگو از نوع ایمپالس است.

امواج اصلاحی الگوی تخت

الگوی مثلث در امواج اصلاحی

الگوی مثلث شامل 4 نوع صعودی،نزولی،متقارن و گسترشی می شود که هر یک از این الگوها با یکدیگر متفاوت هستند بنابراین پیش بینی در هر نوع از این الگوها متفاوت می باشد.

الگوی مثلث صعودی: همانطور که از نام این الگو پیداست الگوی صعودی در یک روند افزایشی یا صعودی شکل می گیرد و زمانی که در روند شکل می گیرد بدان معناست که روند صعودی ادامه دهنده می باشد.بنابراین این الگو در روندهای صعودی تشکیل می شود اما گاهی ممکن است در انتهای یک روند نزولی کف را تشکیل دهد.

الگوی مثلث نزولی: همانطور که از نام این الگو پیداست،این الگو در یک روند کاهشی یا نزولی شکل می گیرد بنابراین دقیقا برعکس الگوی مثلث صعودی است.زمانی که این الگو در روند تشکیل می شود نشان دهنده ادامه دار بودن روند نزولی است.بنابراین این الگو در یک روند نزولی تشکیل می شود اما ممکن است درانتهای یک روند صعودی سقف را تشکیل دهد.

الگوی مثلث متقارن: الگوی مثلث متقارن شامل 5 موج است و زمانی که تشکیل می شود می توان انتظار پایان روند یا اصلاح روند را داشت.این الگو می تواند به دو شکل صعودی و نزولی باشد.در الگوی مثلث متقارن قیمت به سقف یا کف برخورد می کند و در یک نقطه جمع خواهد شد.

الگوی مثلث منبسط: این الگو نسبتا نادر است و به ندرت تشکیل می شود.شکل این الگو مانند یک مثلث معکوس است و یک شکل مثلث در حال توسعه را تشکیل می دهد.

امواج اصلاحی الگوی مثلث

پیش بینی با امواج الیوت

امواج الیوت ایمپالس و اصلاحی فراکتال هستند و این بدان معناست که هر موج در امواج الیوت از ریزموج های کوچکتر تشکیل شده است.درواقع در امواج الیوت ایمپالس که شامل امواج 1,3,5 می شود هر هر موج از 5 ریزموج محرک تشکیل شده است و در امواج اصلاحی که شامل امواج 2,4 می شود هر موج از موج های کوچکتر تشکیل شده است.

مجموعه امواج الیوت شامل موج های سوپرسیکل بزرگ(چندین قرن)،سوپر سیکل(چند دهه)،سیکل(چندین سال)،موج اولیه(چندماه الی چندسال)،امواج متوسط(چندهفته الی چندماه)،امواج مینور(چندهفته)،امواج مینوت(چندروز)،مینیوت(چند ساعت) و ریز مینیوت(چنددقیقه) می شود.

واضح است که سوپر سیکل بزرگ از چند سوپر سیکل،سوپر سیکل از چند سیکل و سیکل از چند موج اولیه تشکیل شده است و این روند تا آخر به همین صورت ادامه دارد.

البته این دلیلی نمی شود که چون امواج الیوت فراکتال هستند ما بتوانیم به سادگی حرکات قیمت را درآینده پیش بینی کنیم زیرا شما می توانید فراکتال در بسیاری از پدیده ها مشاهده کنید اما نمی توانید به راز همه آنها پی ببرید بنابراین باید در پیش بینی ها خود دقت کنید و از سایر ابزارهای معاملاتی استفاده کنید.

این نکته را به یاد داشته باشید که در بازارهای مالی هیچ ابزاری کامل نیست و با قطعیت نمی توان به آن اطمینان کرد و امواج الیوت نیز از این قائده مستثنا نمی باشد و رالف نلسون الیوت نیز به این موضوع اشاره کرده است که امواج الیوت با قطعیت کامل نمی توانند حرکات قیمت را در آینده پیش بینی کنند.

رالف نلسون الیوت توانست با استفاده از الگوهای امواج پیش بینی های دقیقی را در سهام انجام دهد.امواج ایمپالس در امواج الیوت به دنبال یک موج بزرگتر مشابه حرکت می کنند و ریزموج ها را در الگوی خود نشان می دهند که این امواج در مسیر روند اصلی حرکت خواهند کرد.

همچنین امواج اصلاحی در امواج الیوت برخلاف مسیر اصلی روند حرکت می کند و این امواج در پایان امواج ایمپالس شکل می گیرند.بنابراین براساس نظریه امواج الیوت به این نتیجه خواهیم رسید پس از اینکه یک روند رو به بالا حرکت می کند مطمئنا سپس رو به پایین شروع به حرکت می کند.

بنابراین به این نتیجه می رسیم که امواج ایمپالس به ما حرکات اصلی روند را نشان می دهند و امواج اصلاحی به ما حرکات برخلاف روند را نشان خواهند داد.همچنین می توانیم از نسبت های فیبوناچی استفاده کنیم زیرا دنباله های فیبوناچی به ما کمک می کنند تا از تعداد ریزموج های امواج ایمپالس و اصلاحی آگاه شویم.

بنابراین ممکن است در ابتدا امواج الیوت که شامل امواج ایمپالس و امواج اصلاحی می شود دشوار و پیچیده به نظر برسد اما اگر کمی تمرین و تکرار داشته باشید به این نتیجه خواهید رسید که این امواج را می توان به راحتی مشاهده کرد و از آنها برای پیش بینی حرکات قیمت در آینده بهره برد.

در این مقاله از آموزش فارکس با امواج اصلاحی از امواج الیوت که توسط رالف نلسون الیوت ابداع شده است آشنا شدید.در امواج الیوت الگو و روند بسیار مهم هستند و پایه و اساس این امواج را تشکیل می دهند.امواج الیوت از 8 موج تشکیل شده است که 5 موج ایمپالس و 3 موج اصلاحی هستند که هر کدام از این امواج نیز از موج های ریز تشکیل شده است.

از میان 8 موج امواج الیوت موج های 1,3,5 از امواج اصلی در جهت روند قرار گرفته و موج های 2,4 از امواج اصلی و 3 موج اصلاحی که شامل A B C می شود برخلاف جهت روند قرار گرفته اند.

اگر شما جزو معامله گران بازار فارکس هستید و می خواهید از امواج الیوت در معاملات خود استفاده کنید باید در امواج 2 یا 3 وارد معامله شوید و در موج 5 از معامله خارج شوید.در این صورت شما می توانید حرکات قیمت در آینده را با استفاده از امواج الیوت تشخیص دهید.

گاهی شناسایی امواج الیوت دشوار می شود زیرا همانطور که اشاره کردیم امواج الیوت شامل 5 موج اصلی و 3 موج اصلاحی می شود و درون هر یک از آنها ریزموج ها تشکیل می شوند که ممکن است باعث سردرگی معامله گران در شناسایی آنها شود و نتوانند به درستی این امواج را تشخیص دهند.

هرچه معامله گران بیشتر از امواج الیوت استفاده کنند و تمرین و تکرار داشته باشند توانایی آنها در شناسایی امواج الیوت افزایش می یابد و باعث می شود که کمتر دچار خطا شوند.همچنین در بازار فارکس ابزارهای معاملاتی معتددی وجود دارد که معامله گران می توانند از آنها در کنار امواج الیوت برای اطمینان بیشتر استفاده کنند.

در میان تحلیل گران تکنیکال اختلاف نظر زیادی وجود دارد چرا که برخی از آنها با امواج الیوت موافق و برخی مخالف هستند.درکل تحلیل گران باید با توجه به نظر خود از هر ابزاری که می خواهند استفاده کنند و بر روی ابزارهای معاملاتی در تحلیل تکنیکال تعصب افراطی نداشته باشند.

در کل در بازارهای مالی هیچگونه قعطیتی وجود ندارد و همه چیز براساس احتمالات حرکات می کنند اما به یاد داشته باشید که در همیشه در بازارهای مالی تکرار یک الگو امکان پذیر است و یک قانون نانوشته در تحلیل تکنیکال وجود دارد که می گوید: تاریخ همیشه تمایل به تکرار دارد.

افراد موفق در بازارهای مالی همیشه تلاش می کنند الگوهای بازار را دنبال کنند و بر روی حرکات الگوها در بازه های زمانی مختلف متمرکز می شوند تا از تکرار الگوها آگاهی داشته باشند و با استفاده از آنها حرکات قیمت را در آینده پیش بینی کنند.

بنابراین اگر شما هم در ابتدا برای آموزش امواج الیوت وقت بگذارید و تمرین و تکرار داشته باشید این امواج دیگر برای شما دشوار و پیچیده نخواهند بود و موفق می شوید آنها را به راحتی شناسایی کنید.همچنین تلاش کنید در کنار امواج الیوت از سایز ابزارهای معاملاتی تحلیل تکنیکال استفاده کنید تا نتیجه بهتری بگیرید.

موجودی محصول

حکاکی سنگ فرآیندی است که در آن سنگ مرمر طبیعی خشن به شکلی تزئینی و هنری تبدیل می شود.در مقایسه با قطعات سه بعدی فولاد ضد زنگ مدرن یا هر قطعه سه بعدی دیگر ساخته شده از سرامیک، شیشه، پلاستیک و غیره، محصولات حکاکی سنگ طبیعی به دلیل ظاهر شیک و کلاسیک آن ارزشمند هستند.با هزاران سال انباشت تکنیک‌های صنایع دستی که پیشرفت‌های فناوری را با هم ترکیب می‌کنند، محصولات حکاکی‌های سنگی جذابیت مدرن و شکوه عتیقه عالی آن را آشکار می‌کنند.

نمایش محصول

موزاییک مرمر را می توان هزاران سال پیش در تاریخ دکوراسیون بشر جستجو کرد.کار آن گسترش تخیل انسان است.می تواند مانند یک دختر سرزنده باشد.می تواند به اندازه سن زمین کلاسیک باشد.و می تواند مانند نقاشی داوینچی ظریف باشد.با قدم زدن از دوران باستان تا عصر مدرن، میراث فرهنگ و روح بشری را پشت سر می گذارد و امروزه همچنان یکی از محبوب ترین محصولات توسط طراحان و کاربران نهایی است.

موزاییک هنری فرآیند ایجاد یک الگو یا تصویر با مونتاژ سنگ مرمر، شیشه، برنج و غیره است (مرمر محتویات اصلی محصول است). به محصولات موزاییک هنری امکانات بی نهایت نوآوری می دهد.ما صاحب یک تیم انحصاری برای موزاییک هنری هستیم که همکاری طولانی مدت و ارتباط منظم با هنرستان دارد.این باعث می شود محصول ما بیشتر هنری باشد تا یک تقلید کسل کننده و سفت و سخت.علاوه بر این، تیم ما با دانش رنگ بسیار تحصیل کرده است، به آنها آموزش داده شده است که نه تنها در کار عالی باشند، بلکه در اشباع رنگ، درجه کنتراست رنگ و روشنی رنگ نیز حساس باشند.ما از تیم بسیار مسئولیت پذیر و دلسوز خود بسیار سپاسگزاریم.

نمودار شمعی یا کندل استیک (Candlestick) چیست؟

نمودار شمعی یا کندل استیک (Candlestick) چیست؟

سنا نجفیان

سنا نجفیان جمعه 28 شهریور 1399

کندل استیک نوعی نمودار قیمت است که قیمت‌های بیشینه، کمینه، افتتاحی و اختتامی یک دوره زمانی مشخص را نشان می‌دهد. کندل استیک از روش تجار برنج ژاپنی و معامله‌گرانی اقتباس شده است که صدها سال قبل از محبوب شدن آن در ایالات متحده، از آن برای دنبال کردن قیمت‌های بازار و آهنگ یا مومنتوم روزانه استفاده می‌کردند.

بخش پهن کندل استیک «بدنه اصلی» (real body) نامیده می‌شود و به سرمایه‌گذاران می‌گوید که قیمت اختتامی بالاتر از قیمت افتتاحی بوده است یا پایینتر از آن.

مبانی کندل استیک

سایه‌های کندل استیک نشان‌دهنده بیشینه و کمینه روزانه و وضعیت آن‌ها در مقایسه با قیمت افتتاحی و اختتامی است. شکل یک کندل استیک با توجه به رابطه بین قیمت بیشینه و کمینه و افتتاحی و اختتامی متفاوت است. کندل استیک‌ها منعکس‌کننده اثر رویکرد سرمایه‌گذاران بر روی بر قیمت اوراق بهادار بوده و توسط تحلیل‌گران تکنیکال برای تعیین زمان مناسب برای ورود و خروج از معاملات مورد استفاده قرار می‌گیرند.

نمودار کندل استیک براساس تکنیکی تهیه شده است که در قرن هجدهم در ژاپن برای دنبال کردن قیمت برنج توسعه داده شده بود. کندل استیک روشی مناسب برای معامله هر دارایی مالی نقد مانند سهام، ارز خارجی و معاملات آتی است. کندل استیک‌های بلند سفید/سبز به وجود فشاری برای خرید اشاره دارند.

این امر عموما به گاوی بودن قیمت اشاره دارد. با این حال، باید با در نظر گرفتن ساختار بازار و نه به تنهایی به آن‌ها نگریست. به عنوان مثال، یک کندل استیک بلند سفید اگر بخشی از یک سطح حمایتی عمده قیمت باشد،‌ احتمالا اهمیت بیشتری خواهد داشت.

کندل استیک‌های بلند سیاه/قرمز نشان‌دهده وجود فشار قابل توجه فروش هستند. این نشان می‌دهد که قیمت خرسی است. یکی از الگوی‌های بازگشت رایج کندل استیک که به عنوان چکش شناخته می‌شود، زمانی شکل می‌گیرد که قیمت‌ها پس از افتتاح به شکل چشمگیری پایین رفته، سپس به نزدیکی بیشینه می‌رسد.

کندل استیک نزولی مشابه آن به نام مرد به دار آویخته شده (hanging man) شناخته می‌شود. این کندل استیک‌ها ظاهری شبیه یک آبنبات چوبی مربع داشته و اغلب توسط معامله‌گرانی مورد استفاده قرار می‌گیرند که در تلاشند تا یک کف یا سقف را در بازار پیدا کنند.

الگوهای معاملاتی کندل استیک دو روزه

استراتژی‌های معاملاتی کوتاه‌مدت بسیاری بر اساس الگوی کندل استیک وجود دارند. الگوی پوشاننده (engulfing pattern) احتمال تغییر روند را نشان می‌دهد؛ اولین کندل استیک بدنه کوچکی دارد که به طور کامل توسط کندل استیک دوم پوشانده شده است.

الگوی مورد نظر زمانی الگوی پوشاننده گاوی نامیده می‌شده که در انتهای یک روند نزولی قرار گرفته باشد، یک الگوی پوشاننده خرسی نیز در انتهای یک روند صعودی قرار دارد. هارامی (harami) یک الگوی برگشت است که در آن کندل استیک دوم به طور کامل در داخل کندل استیک اول قرار گرفته و به رنگ مخالف است.

در یک الگوی مرتبط به نام صلیب هارامی ، کندل استیک دومی وجود دارد که دوجی (doji) نام دارد و زمانی بوجود می‌آید که قیمت افتتاحی و اختتامی عملا یکی هستند.

الگوهای معاملاتی کندل استیک سه روزه

یک ستاره عصر (evening star)، یک الگوی برگشت خرسی است که در آن اولین کندل استیک روند صعودی را ادامه می‌دهد. کندل استیک دوم شکاف رو به بالا (gap up) و بدنه باریکی دارد. کندل استیک سوم زیر نقطه میانی کندل استیک اول قرار دارد.

ستاره صبح (morning star) یک الگوی گاوی است که در آن اولین کندل استیک بلند و دارای بدنه‌ای سیاه/قرمز است و پس از آن یک کندل استیک کوتاه وجود دارد که دارای شکاف رو به پایین (gap down) است؛ این الگو با یک کندل استیک بلند سفید/سبز تکمیل می‌شود که بالاتر از میانه کندل استیک اول بسته می‌شود.

بررسی ویژگی های هندسی گره ها در تزیین های اسلامی از دیدگاه هندسه فرکتال-بخش اول

انواع گره چینی13

یکی از ویژگی های هنرهای اسلامی، وجود نقش های هندسی در عناصر تزیینی طاقی ایرانی چون مقرنس ها، یزدی بندی ها و گره چینی ها است. این مقاله، ویژگی های هندسۀ تزیین های اسلامی را از زاویه ای جدیدتر است، چرا که هندسة تزیین های اسلامی چیزی فراتر از هندسۀ اقلیدسی است که تنها به بررسی اشکال کلاسیک می پردازد. برای اثبات این ادعا، گره ها از یک سو به دلیل تنوّع، کثرت، پیچیدگی، آهنگ، توازن و استفاده از انواع نقوش هندسی و از سوی دیگر به دلیل مطالعات وسیعی که از سوی صاحب نظران در این زمینه ارائه شده، انتخاب گردیده اند.
نتایج تحقیق حاکی از آن است که از جمله ویژگی های هندسی گره ها، قیاس با ویژگی های هندسۀ فرکتال ها (1) است. فرکتال یا برخال، شکل های هندسی نااقلیدسیِ نامتعارف، نامنظم و در عین نظمی هستند که مهمترین ویژگی آن ها خودمتشابهی آن هاست. این ویژگی ها در هندسۀ تزیین های اسلامی به صورت تصادفی حاصل نگردیده است؛ چرا که هنرمندان اسلامی علاوه بر برخورداری از دانش ریاضی، همواره از طبیعت به عنوان منبع الهام اصلی بهره گرفته اند. این امر حاکی از آن است که در گذشته، این هنرمندان به خوبی از ابعاد گستردۀ ویژگی های طرح های هندسی خود، آگاه بوده و از این نظر پانصد سال پیش از همتایان غربی خود از ویژگی های غیراقلیدسی در طرح های خود بهره گرفته اند.
واژگان کليدي: هندسه، گره، فرکتال، طبیعت، تزیین های اسلامی.

امروزه با صحبت از خلق فضاهایی با کاربری های پیچیده و سازه هایی انعطاف پذیر، بلافاصله معماری معاصر غرب و مبانی نظری رایج در دنیای مدرن تداعی می شود. اعتقاد عموم متخصصّان بر این است که فقط با معماری های برگرفته از مکاتب غرب که هندسۀ فضایی خاصی دارند، قادر به خلق فضاهای پیچیده با قابلیّت گسترش در ابعاد مختلف فضایی خواهیم بود. در حالی که «معماری اسلامی در ذات خود معماری هندسه گراست » (فلامکی، 1381 ؛ 210 ). عشق مسلمانان به رياضيّات، خاصّه هندسه و عدد، مستقيماً به اصل پيام اسلام مربوط می شود، كه همانا عقيده به توحيد است.
در جهان بيني اسلامي، ويژگي تقدّس رياضيّات در هيچ جا بيش تر از هنر ظاهر نشده است. در هنر، ماده به كمك هندسه و حساب شرافت يافته و فضایي قدسي آفريده كه در آن حضور همه جايي خداوند مستقيماً انعكاس يافته است. نقش هاي هندسي بي نهايت گسترش پذير، نمادي از بعد باطني اسلام است و اين مفهوم صوفيانه «كثرت پايان ناپذير خلقت، فيض وجود است كه از احد صادر مي شود: كثرت در وحدت » (نصر، 1366 ؛ 143 ). بنابراین هندسه در فضاسازی معماری اسلامی نقش به سزایی دارد و از آن جایی که در معماری، فضا با سطوح تعریف می شود و سطوح در اغلب موارد با تزیین های همراه است، ارتباطی درونی در معماری اسلامی بین هندسه و تزیین های وجود دارد.

«استفاده از نقوش هندسي در مفهوم نمادين و فلسفي آن به منظور تأثيرگذاري رواني بر نيايش گر و تقويت حس وحدانيّت در فضاي مسجد است. شكل هاي پيچاپيچ هندسي با تكرار تناسبات وابسته به يك نقش، نوعي احساس نظم و هماهنگي آفریده و در اغلب موارد کمک زیادی به ایستائی بنا می نمایند » (بورکهارت، 1376 : 21). هنرمندان اسلامی به مفهوم هندسه ای که از شکل های طبیعی گرفته شده بود، واقف بوده اند. این هندسه بعدها به نام هندسة فرکتال شناخته شد.
ویژگی الگوهای اسلامی بر پایۀ معادلات دقیق ریاضی استوار بوده و طبیعت با دارا بودن الگوهای پیشرفته ریاضی همواره سرمشق و منبع الهام مهندسان و هنرمندان در دنیای اسلام بوده است. انسان، کاشف طبیعت و عامل برقراری تداوم و پایداری آن است. این انسان است که به طبیعت معنا می بخشد و با همدلی فزاینده و پردامنه خود می تواند ساختار الگوی ستاره صبح رازهای نهانی طبیعت را (که بی شک همان رازهای فطری اوست) دریابد. قرن هاست که انسان با طبیعت زیسته است و برای تأمین نیازمندی های جسمی و روحی خود به طبیعت گرویده است. طبیعت و جلوه های آن همیشه منبع بی پایان الهام برای انسان بوده است.
«طبیعت » همواره به عنوان منبع تقلید و الهام، مورد نظر اندیشه مندان بشری در عرصه های علمی و هنری بوده است. در میان هنرمندان و حرفه مندان هنرمند، «معماران» جایگاه والایی در استفاده و نه تنها تقلید و محاکات صرف از ساختارهای طبیعی و محیط زیست در زمینة «الگوبرداری های فرمی»، «الگوبرداری محتوایی» و «الگوبرداری از قوانین طبیعت» داشته اند (محمودی نژاد،1388 : 391 ).

در طبيعت، سيستم هاي الگوها را به عنوان ساختارهاي هندسي شكل و تناسب مي توان در كوچك ترين ذرات تا کیهان بزرگ پيدا كرد. از آن جا که این مقاله در پی بررسی ویژگی هندسه تزیینات اسلامی از زاویه ای جدیدتر یعنی هندسه فرکتال است، سؤال اصلی تحقیق این است که «آیا می توان ویژگی های هندسه گره ها را از دیدگاه هندسه فرکتال مورد تجزیه و تحلیل قرار داد؟» در مورد هندسة تزیین های اسلامی، منابع بسیار محدودی در داخل کشور موجود است که بیش تر آن ها بر چگونگی ترسیم این نقوش از دیدگاه هندسۀ اقلیدسی تأکید دارند.
بنابراین، بیش ترین منابع مورد استفاده در این مقاله، تحقیقاتی هستند که اخیراً محققان دربارة ابعاد متنوع تزیین های اسلامی انجام داده اند. محققان بسیاری هم چون پروفسور راجرز پنروز (2)از دانشگاه آکسفورد، پروفسور پیترلو (3) از دانشگاه هاروارد و پاول اشتاین هارت (4) از دانشگاه پرینستون، کیث کریچلو (5) نویسندۀ کتاب الگوهای ریاضی، خانم دکتر نجیب اوغلو (6) از دانشگاه هاروارد، دکتر کرگ اس کپلان (7)، فرود رونینگ (8)، ریچارد هنری (9) و رضا سرهنگی (10) دربارة با الگوهای اسلامی، تحقیقات گسترده ای انجام داده اند.
هم چنین در مورد تعریف هندسۀ فرکتال و ابعاد گوناگون آن منابع متعددی وجود دارد، لیکن دربارة ویژگی های هندسۀ تزیین های اسلامی از دیدگاه هندسۀ فرکتال، هیچ تحقیق مشخص و جامعی صورت نپذیرفته است. این تحقیق بدین لحاظ در نوع خود بدیع است و مسلماً آغازی بر پژوهش های کامل تر در مورد ذات هندسۀ اسلامی و ارتباط آن با نیاز کشورهای اسلامی در زمینه معماری همگام با شرایط دنیای معاصر محسوب می شود. برای پاسخ گویی به پرسش اصلی تحقیق و دست یابی به هدف عمدۀ این مقاله، جمع آوری داده ها به روش توصیفی و پدیدارشناسانه با بهره گیری از منابع انجام پذیرفت. هم چنین، برای تحلیل داده ها و یافته های ناشی از مطالعات، از روش تحلیلی- تطبیقی- قیاسی در رابطه با ساختار هندسۀ گره ها با هندسۀ فرکتال بهره گرفته شد.

1. هندسه و تزیین های اسلامی

ریاضی دانان مسلمان برای علم ریاضی، قداست قائل بوده و علاقه خاصی به آن داشته اند (صفا، ١٣٥٦: ٢٩٦). بی تردید توازن، ساختار الگوی ستاره صبح هماهنگی و قداست اشکال مادی در هنر آشکار می شود و به کمک هندسه و جهان ماده شرف می یابد، قدسی می شود و آن گاه در هنر اسلامی جاودانه می گردد (خوارزمی 1326 : 3)، این ویژگی ریاضی (هندسه)در هیچ یک از علوم اسلامی آن گونه نمایان نیست. امّا در هنر اسلامی به خوبی خودنمایی میکند.
. هنر ایران در دورة اسلامی، در عین حال که عمیقاً ایرانی و همساز با حسّاسیّت های مردم ایران است، به مفهوم سنّتی کلمه، اسلامی هم هست و لذا می تواند برای نمایش پیوند عام و جهانی معنویّت و هنر اسلامی، به بهترین وجهی مؤثّر افتد (نصر : 8:1375).

این هنر بر علمی باطنی مبتنی است که به ظواهر اشیا نظر ندارد، بلکه ناظر بر حقیقت درونی آن هاست (پیشین : 15) به هر حال ریاضیات و هندسه در جهان اسلام از یک سو چنان ارج و قربی یافتند که لقب علم مقدس را گرفتند از دیگر سو تشابه و اشتراک در برخی بنیان های نظری، پیوند میان هنر و ریاضیات را در هنر اسلامی چنان گسترده ساخت که امروزه کم تر محققی می تواند نسبت به این پیوند بی اعتنا)باشد (بلخاری قهی، 1384 : 548)0 شکل هندسی، مفهومی صرف نیست، بلکه تصویر آن هم تصویری بصری و دارای ویژگی هایی است که مفاهیم معمول فاقد آن ها هستند؛ بدین معنی که در برگیرندة نمود ذهنی ویژگی های فضایی است (Fischbein: 1987.114 ). در معماری تزیینی، هر نقش ورای ارزش صوری خود دارای ارزشی برگرفتة از فرهنگ و بیانگر عقیده و آرمان تداوم یافتة مردم جامعه در نسل ها است.
آرایه های معماری از سویی ذهن بیننده را به زیبایی صوری و ظاهری نقشها و نوع کاربری فضاهای بنایی که نقش و نگارها بر دیوارهای آن نشسته، فرا میخوانند و از سوی دیگر دیدگاه بیننده را به قلمرو و راز و رمزهای فرهنگی و دینی پوشیده در مفاهیم نقش ها می گشایند (بلوکباشی، 1383 : 385 ) با دریافت مفاهیم نمادی نقش و نگارها در معماری تزیینی و ریشه یابی آن ها، می توان به شناخت ذهن و اندیشة معماران و در نتیجه به فرهنگ مردم و جهان بینی و آرمان های آنان دست یافت.
. دنیا، دنیای قانون و سراسر حکمت است و در هنر اسلامی، نقش های هندسی از اهمیّت ویژه ای برخوردارند که باید روابط و قوانین این نقش ها رمزگشایی گردد. دانش تحلیل این نقوش، یکی از روش های حل معمای «وحدت گرا» بودن فرایند طرّاح است. یکی از روش های تحلیل این فرایند نیز استفاده از یافته های پیشینیان است (Steinhardt,2007).

به طور کلی انواع نقوش تزیینی را می توان به چند گروه اصلی نقوش انسانی، نقوش حیوانی، نقوش نباتی یا گیاهی، کتیبه های حاوی خطوط تزیینی و نقوش هندسی یا «گره» تقسیم و گروه بندی نمود (دهقان نژاد، 1383). از آن جا که در هنر اسلامی، خلق تصاویر انسانی و حیوانی ممنوع گردیده است، این نقوش را به ندرت در تزیین های اسلامی می بینیم. آن چه در ایران در این باره موجود است به دوران قبل از اسلام مربوط می شود (بلوکباشی، 51383 : 38) هنرمند مسلمان به ایجاد تزیین های پرداخت که عنصر اصلی آن ها اشکال هندسی و نقوش انتزاعی بود.
چنین نگرشی، باعث ایجاد قالبی گردید که حالتی کاملاً تشبیهی دارد و با ایجاد احجام و تزیین ها شامل نقوش هندسی و نگاره های اسلیمی، به بیان احساس و اندیشه ای خاص پرداخت که «توحید» مهم ترین موضوع آن است . نقوش هندسی به نحو بارزی وحدت در کثرت و کثرت در وحدت را نمایش می دهد (مددپور، ١٣٧٤: ١٣٥).

2. هنر گره چینی و گره

1-2 گره چینی

هنر گره سازی از دامنه ای بسیار وسیع برخوردار است و استادان این هنر در ممالک مختلف اسلامی هر کسی آن را با سلیقة قومی خود آمیخته و گره های بسیاری را در بناهای اسلامی به وجود آورده اند. گره چینی به طور کلی عبارت از قرار دادن آلات گره در ترکیبی هماهنگ و زیبا است. (زمرشیدی، 1365) واژة گره چینی به شکل ترکیبی آن در فرهنگ های فارسی تعریف نشده است. گره در لغت به معنی به هم پیچیدگی نخ و ریسمان و بند و چین و شکن و شکنج است.
گره چینی که از ترکیب دو واژة «گره» و «چین» به وجود آمده است در لغت معنایی معادل پیچیدگی همراه با چین و شکن دارد. در تعریفی دیگر گره چینی عبارت است از ترکیبی هماهنگ از شکل های هندسی به هم پیچیده، موزون و جاذب که با استفاده از خط های راست شکل گرفته است (نجیب اوغلو،1380 : 130). گره چینی ایرانی یکی از رشته ها و حِرَف سنّتی است که به نقوش هندسی تکیه دارد و بیننده در اولین برخورد با این هنر، تحت تأثیر نظم آن قرار می گیرد.
بنابراین ویژگی آن همان نظم هندسی و تعادل آن ساختار الگوی ستاره صبح است. علتّ استفاده از اشکال هندسی خاص در گره چینی این است که رموز خاص را در اشکال هندسی خاص می دانند (کیانمهر و خزایی ،1385 : 38 – 26). اشکال هندسی که توسط هنرمندان گذشته نام گذاری شده اند، معمولا از طبیعت، حیوانات، پرندگان، اجرام آسمانی، اشیای کار روزانه و غیره برگرفته شده اند و به مرور زمان و نسل به نسل به کار برده شده تا به نسل حاضر رسیده است )سامانیان ، 1378 : 8)

2-2 نقش های هندسی یا «گره»

نقش هندسی که اهل فن آن را «گره» می نامند، بافت های گوناگونی از شکل های منظم هندسی است (نوایی، 1383 : 272). گره، مجموعه ای از اشکال مختلف هندسی است که به طور هماهنگ و با نظمی خاص در زمینه ای مشخّص در کنار هم به کار رفته است (سامانیان، 1378 : 7) ؛ بافت های پیچیده ای که همگی ترکیبی منظم و همگن دارند و می توانند از همه سو گسترش یابند بدون آن که ترکیب منظم و هماهنگ شان دست خوش تغییر شود.
حضور گره ها در بناهای سنّتی، بر نظم موجود در این بناها (نظمی که به واسطة استفاده از شکل های خاص، انتظامات مرکزی، محوری، تقارن و سایر تمهیدات پدید آمده است) تأکید می کند و بنا را تبلوری از نظم و هندسه جلوه می دهد. گره، عین نظم، عین تعادل و هماهنگی است. گره، در چشم انسان هم چون جهانی عقلانی، جایی که در جزء و کلّش تدبیر و حکمت به کار رفته است.
در این نظام احسن، از«اتفاق» و «تصادف» خبری نیست. هر چیزی حساب و کتاب و اندازه ای دارد. هیچ ذرّه ای کم یا زیاد به نظر نمی رسد ، و کم یا زیاد نمی شود مگر به حکم تدبیر و حکمت. (نوایی، 1383 : 272). هر نقش گره دارای زمینه یا قاب و آلت گره است. آلت در لغت به معنی ابزار، افزار و واسطه ای میان فاعل و مفعول برای رسیدن (11) به اثر است. در گره چینی، آلت، ابزاری برای آفریدن اثر است. آلت به شکل های گره گفته می شود که از خطوط مستقیم و بر اساس قاعده ای منظّم به شکل های هندسی درآمده و در قاب یا زمینه ای محدود شده است.
از مجموع همه آلت ها شکل کلی گره به دست می آید؛ یعنی از کثرت به وحدت رسیدن، وحدتی در تعادلی هنرمندانه (امیر غیاثوند، 1382 : 37 ؛ صبا، 1383 ؛ بورگوان، 1362) .گره انواع بسیار دارد. چون گره خاصیّت زایش دارد و از هر گره، گره های دیگر به وجود می آید، بنابراین تعداد گره ها می تواند بیش از این ها باشد. گره ها با توجّه به زوایایی که دارند، به پنج گروه تقسیم می شوند: گره کند، گره تند گره شُل، گره کُند شُل و گره تند شُل. در جدول شماره 1، آلت های گره کند، تند و شل و انواع آن ها را می بینیم (امیر غیاثوند، 1382 : 66 – 65)

2-3. بررسی ویژگی های گره ها

در گره چینی، هر نقش گره از مجموعه ای از نقش های کوچک فراهم شده است. همه این نقش های کوچک در مجموعه ای به وحدت می رسند و نقشی یگانه و کلی را ارائه می دهند. رمز و راز زیبایی هنر گره چینی در مرزبندی آلت های گره با زمینه است. خط های مرزی باید مبتنی بر توازن و تقابل با رنگ زمینه باشند تا بتوانند نگاه را از کثرت نقش به وحدت طرح بکشانند. خلاقیّت هنرمندانه در ایجاد تعادل و توازن در نقش گره در خط های مرزی نمایان می شود (امیر غیاثوند، 1382 : 30).
در بررسی ویژگی گره ها، ابتدا به طور خلاصه یافته های محققان و سپس تحلیل خود را در این زمینه می آوریم. راجر پنرز اولین فردی است که توانست الگوی تزیین های اسلامی را توضیح دهد. وی دریافت که با استفاده از زیر مجموعه ای از کاشی هایی که با اصول مشابهی تولید شده اند و مونتاژ آن ها بر اساس مجموعه ای از قواعد هماهنگ سازی از پیش تعریف شده می توان کاشی کاری های نامتناوب از سطح، یعنی الگوهایی تنها با تقارن موضعی ایجاد نمود که امکان بسط و گسترش نامحدود آن ها بدون تکرار وجود دارد .تصویر شمارة 1( (Henry;2007,8).
نسبت طلایی بنا به یافته های فیثاغورث، گنگ خواهد بود، رقم دقیق آن 618033989 / 1 خواهد بود.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.