هنگامی که سناریو تحلیلی معاملهگر درست از آب در نمیآید (معاملهگر احتمال میدهد قیمت افزایش پیدا کند، اما به هر دلیلی این اتفاق رخ نمیدهد و قیمت شروع به نزول میکند)، معاملهگر باید با حداقل زیان از معامله خارج شود. حد ضرر محدودهای است که مشخص میکند تحلیلگر خطا کرده است و اگر قیمت به این ناحیه برسد، معاملهگر باید سهامش را بفروشد. اما در بازار بورس ایران، به دلیل تشکیل صف خرید و صف فروش، گاهی ممکن است امکان فروش و خروج فوری از معامله وجود نداشته باشد
تحلیل تکنیکال چیست؟
تحلیل تکنیکال مطالعه رفتار قیمت در بازارهای مالی است. این روش به دنبال شناسایی و اندازه گیری احساسات بازار است. احساسات می توانند صعودی یا نزولی باشند.
تحلیلگران فنی بر این باورند که فعالیت های معاملاتی گذشته و تغییرات قیمت اوراق بهادار و رمزارز ها می تواند نشانه های ارزشمندی از حرکت قیمت آتی اوراق بهادار و رمزارز ها باشد.
این روش ممکن است در مقابل تحلیل بنیادی قرار گیرد که به جای الگوهای قیمتی تاریخی یا روند سهام، بر وضعیت مالی شرکت تمرکز دارد.
تحلیل بنیادی در برابر تحلیل تکنیکال
برخلاف تحلیل بنیادی (فاندامنتال)، که تلاش میکند ارزش اوراق بهادار را بر اساس نتایج تجاری مانند فروش و درآمد ارزیابی کند، روش تکنیکال بر مطالعه قیمت و حجم معاملات تمرکز دارد.
ابزارهای تحلیل برای بررسی روشهایی که عرضه و تقاضا برای اوراق بهادار بر تغییرات قیمت، حجم و نوسانات ضمنی تأثیر میگذارد، استفاده میشود.
دراین روش اغلب برای تولید سیگنالهای معاملاتی کوتاهمدت از ابزارهای مختلف نمودار (چارت)استفاده میشود. این اطلاعات به تحلیلگران کمک می کند تا برآورد کلی ارزش دارایی های خود را بهبود بخشند.
موارد استفاده
تجزیه و تحلیل تکنیکال را می توان بر روی هر دارایی با داده های معاملاتی تاریخی استفاده کرد.
سهام، قراردادهای آتی، کالاها، ارزها و سایر اوراق بهادار است. در این آموزش، ما معمولاً رمزارز ها را در مثال های خود تجزیه و تحلیل کنیم، اما به خاطر داشته باشید که این مفاهیم را می توان برای هر نوع دارایی به کار برد. در واقع، این متد در بازارهای کالاها و فارکس که معامله گران بر روی حرکات کوتاه مدت قیمت تمرکز می کنند، بسیار رایج است.
تاریخچه
تحلیل تکنیکی همانطور که امروز می شناسیم اولین بار توسط چارلز داو و نظریه داو در اواخر دهه 1800 معرفی شد. چندین محقق قابل توجه از جمله ویلیام پی همیلتون، رابرت ریا، ادسون گولد و جان مگی به شکل گیری آن کمک کردند. اساس آن امروزه به تجزیه و تحلیل فنی تکامل یافته است و صدها الگو و سیگنال را در بر می گیرد که طی سال ها تحقیق توسعه یافته اند.
مفروضات
تحلیل تکنیکال با این فرض عمل میکند که فعالیتهای معاملاتی گذشته و تغییرات قیمت یک اوراق بهادار میتوانند شاخصهای ارزشمندی از حرکتهای قیمت آتی اوراق بهادار در صورت همراه شدن با قوانین سرمایهگذاری یا معاملات مناسب باشند. تحلیلگران حرفه ای اغلب از تحلیل تکنیکال در ارتباط با سایر اشکال تحقیق استفاده می کنند. معامله گران خرده فروشی ممکن است تنها بر اساس نمودارهای قیمت اوراق بهادار و آمارهای مشابه تصمیم گیری کنند، اما تحلیلگران حرفه ای به ندرت تحقیقات خود را به تحلیل بنیادی یا تکنیکال محدود می کنند.
تحلیل تکنیکال تلاش میکند تا حرکت قیمت تقریباً هر ابزار قابل معاملهای را که عموماً تحت تأثیر نیروهای عرضه و تقاضا است، از جمله سهام، اوراق قرضه، معاملات آتی و جفت ارز و رمزارز ها پیشبینی کند.
پارامترهای اساسی تحلیل تکنیکال عبارتند از :
اینفوگرافی
نمودار اینفوگرافی تحلیل تکنیکال
مفاهیم اساسی
تحلیل تکنیکال مبتنی بر مطالعه روند(Trend)تغییر قیمت ها است. فرض اساسی تحلیل تکنیکال این است که روند ها تکرار پذیرند.روند قیمت ها می تواند صعودی باشد. در این صورت میگوییم بازار گاوی(Bullish) است. چنانچه روند نزولی باشد می گوییم بازار خرسی(Bearish) است.
در تحلیل تکنیکال بازه های زمانی (Time frames)برای مطالعه روند ها بکار می روند.
ابزار
برای مطالعه تغییرات قیمت در گذشته، و پیدا کردن روند، از نمودار (چارت) استفاده می شود. نمودار دارای دو محور است. محور افقی مربوط به زمان است. محور عمودی قیمت است.
برای ترسیم تغییرات قیمت بر روی نمودار از خطوط(Lines)، میله ها(Bars)، شمعدانها(Candlestick) و هِیکن آشی استفاده میشود.
مهمترین ابزارهای تحلیل تکنیکال
محدودیت ها
دانشمندان می توانند نتایج را در دنیای فیزیکی و از طریق روش علمی پیش بینی کنند. تحلیل فنی بازارهای قیمت اوراق بهادار و رمزارزها از روش علمی پیروی می کند. در یک علم سخت مانند شیمی ، چیزی که مشاهده و اندازه گیری می شود یک جسم است. تحلیل فنی احساسات بازار را مطالعه می کند که توسط انسان ها تولید می شود.
این روش ابزاری را در اختیار شما قرار می دهد تا بفهمید بازار درهر لحظه چه احساسی را نشان می دهد. با این وجود چون انسان ها یادگیرنده هستند ممکن است پیشبینی الگوی رفتاری آنها دشوار باشد.
ابزارهای یافتن روند ها
برای یافتن روند از نشانگرها (indicators) استفاده می شود. نشانگر ها به دو دوسته ثابت(استاتیک) و پویا(دینامیک) تقسیم میشوند.
ساده ترین ادیکاتور خط روند است. نشانگر های پویا نیز برای یافتن روند در بازارهای آشفته تر استفاده می شوند. میانگین متحرک یکی از نشانگر های پویا است.
از نوسانگرها (اسیلاتورها) نیز برای یافتن بهترین موقعیت های معامله استفاده می کنند.
تحلیل تکنیکال چیست؟
تحلیل تکنیکال مطالعه عملکرد بازار های مالی است. یک تکنیکالیست به تغییرات قیمت نگاه می کند وبه صورت روزمره یا هفته به هفته یا هر دوره ثابت دیگری که در آن نمایش داده می شود توجه می کند.
یک نمودارشناس فقط نمودارهای قیمت را تجزیه و تحلیل می کند ، در حالی که تکنیکالیست شاخص های فنی مشتق شده از آن را نیز مطالعه می کند.
تکنیکالیست ها به جای بررسی عملکرد کلی بازار ، تغییرات قیمت را به همراه نمودارهای روند بازارهای مالی مورد بررسی قرار می دهند .
عواملی که بر قیمت های بازار تأثیر می گذارند
. تکنیکالیست ها معتقدند حتی اگر تمامی اطلاعات مربوط به یک بازار یا سهام خاصی در دسترس باشد ، شما باز هم نمی توانید واکنش بازار به آن عامل یا اتفاق را پیش بینی کنید.فاکتورهای اطلاعاتی متفاوتی در یک زمان وجود دارد که بر روی بازار های مالی مواثر هستند.
تکنیکالیست ها معتقد هستند که تمام عوامل مربوط به بازار بر روی قیمت های سهام منعکس می شوند.با مشاهده و بررسی بازارهای مالی ، آشکار می شود که الگوهایی، درروندها و حرکت های بازار وجود دارد.
کاربران عزیز برای استفاده از آموزش های تصویری و دریافت سیگنال ها و تحلیل های رایگان ارز دیجیتال می توانید عضو کانال تلگرامی سایت هوش فعال شوید برای عضویت کلیک نمایید.
تحلیل تکنیکال داده های بنیادی را از قبل پیش بینی می کند:
بنیادگرایان معتقدند بین عوامل بنیادی و تغییرات قیمت رابطه علت و معلولی وجود دارد.
این به این معنی است که اگر اخبار بنیادی مثبت باشد ، قیمت باید افزایش یابد و اگر خبر منفی باشد، قیمت باید سقوط کند. این موضوع نتیجه تجزیه و تحلیل طولانی مدت بر روی تغییرات قیمت در بازارهای مالی در سراسر جهان است.این موضوع نشان می دهد که چنین پیوستگی فقط در افق کوتاه مدت و فقط به میزان محدودی وجود دارد وبه صورت میان مدت و بلند مدت وجود ندارد.
اغلب اوقات ، در حالی که اقتصاد هنوز در رکود اقتصادی است ، قیمت ها در یک روند جدید شروع به افزایش می کنند. در نمودار زیر نشان داده شده که در نقطه B ، یعنی در حالی که هیچ دلیلی برای چنین روند صعودی وجود ندارد. برگشت ، قیمت ها شروع می شود.در حالی که اقتصاد هنوز در حال رشد است موقعیت A را نگهداری نمی کند. یک فاصله زمانی چند ماهه با دلایل اصلی فروش وجود دارد. روند بازار سهام نه تنها در بورس بلکه در مورد اقتصاد نیز صدق می کند. هدف اساسی از تحلیل تکنیکال شناسایی تغییرات روند است.
حالت حاکم بر بازار:
سالهاست که ما با مدیران و کمیته های حرفه ای پول سر و کار داریم و متوجه شدیم که آنها مثل گذشته هستند.بسیاری از سرمایه گذاران تازه وارد تحت تاثیر جامعه و سایر اشتباهات عاطفی غیر منطقی قرار می گیرند. آنهادر بیشتر موارد ، اطلاعات بهتری داشتند ، اما در واقعیت،تصمیم گیری به تنهایی برای سودآور کافی نیستند .بیشتر سرمایه گذاران می دانند،ترس از حرص و طمع در فرآیند تصمیم گیری نقش بسیار مهمی دارد.بر اساس پاسخ های احساسی، خرید کم و فروش زیاد مواثر بر افزایش یا کاهش قیمت ها هستند.
در ابتدا به نظر می رسد چانه زنی باعث ایجاد ترس از ضرر در قیمت های بسیار پایین تر می شود. افزایش قیمت ها که در ابتدا فرصت خوبی برای فروش به نظر می رسد در نهایت منجر به طمع می شود.سرمایه گذارانی که موفق هستند برخلاف خلق و خوی جامعه و برخلاف احساسات خود عمل می کنند.و این افراد بهترین موقعیت برای کسب درآمد در بازارهای مالی را دارند. ریسک مالی و ریسک عاطفی با هم رابطه معکوس دارند.
خوش بینی ، بدبینی ، حرص و آز و ترس:
چرا افراد در بازارهای مالی درآمد بیشتری کسب می کنند؟ زیرا ، همانطور که دیدیم ،انگیزه افراد در هنگام خرید توسط طمع (خوش بینی) و هنگام فروش از ترس (بدبینی) است. مردم
با تغییر احساسات از خوش بینی به بدبینی و بالعکس انگیزه خرید و فروش را دارند.آنها سناریوهای بنیادی را برپایه وضعیت عاطفی خود جای میدهند .(منطقی سازی احساسات)مانع درک آنها می شود
نمودار بالا نشان می دهد اگر سرمایه گذاران بر اساس اعتماد به نفس یا اطمینان (خوش بینی) خریداری می کنند.به همین ترتیب ، اگر سرمایه گذاران بر اساس نگرانی یا (بدبینی) عمل کنند سهم خود را می فروشند.
آنها سناریوهای بنیادی صعودی خود را پس از برگشت روند ، متناسب با روند نزولی تنظیم می کنند.سرمایه گذاران پس از چرخش نزولی ، سناریوهای نزولی را تنظیم کرده و بدنبال آن می گردند.هدف اصلی از تحلیل تکنیکال این است که به سرمایه گذاران کمک کند تا نقاط قوتی را که در خود دارند شناسایی کنند.
کاربراین محترم اگر سوالی درباره ی آنالیز تکنیکال دارید و یا دیدگاهی در ارتباط با مطلب فوق دارید در قسمت ارسال نظرات دیدگاه خود را مطرح بفرمایید.
تحلیل تکنیکال چیست و چه کاربردهایی دارد؟
پایه اساسی تحلیل تکنیکال بررسی دقیق رفتار قیمت سهام است که در نتیجه رفتار عموم معاملهگران شکل میگیرد. برخلاف تحلیلگر بنیادی که تلاش میکند ارزش ذاتی سهام شرکتها را بر مبنای دادههای بنیادی از قبیل مقدار فروش و حاشیه سود و غیره برآورد کند، تحلیلگر تکنیکال به دنبال آن است که حجم معاملات و روند قیمت سهام شرکت را زیر ذرهبین بگذارد.
ابزارهای تحلیل تکنیکال به این منظور توسعه داده شدهاند که تحلیلگر بتواند تاثیرات فرایند عرضه و تقاضا را روی قیمت سهام به دقت بررسی کند. معمولا از این تحلیل برای یافتن سیگنالهای معاملاتی در بازههای زمانی کوتاه استفاده میشود، اما این امکان هم وجود دارد که از ابزارهای این روش تحلیلی برای مقایسه عملکرد یک شرکت با کلیت صنعتی که در آن فعالیت دارد و نیز با عملکرد کلی بازار استفاده شود.
تاریخچه تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکالی که تحلیلگران امروزی میشناسند و به کار میبرند، نخستین بار از طرف شخصی به نام چارلز داو در اواخر قرن نوزدهم معرفی شد. چارلز داو روزنامهنگار و کارآفرین هم بود و نشریه معروف «والاستریت ژورنال» را هم او پایهگذاری کرده است. همچنین او با همکاری ادوارد جونز شاخص صنعتی داو جونز را معرفی کرد. از آن به بعد کارشناسان و تحلیلگران دیگری از قبیل ویلیام همیلتون، ادسون گلد و جان مگی کمک کردند تا پایههای اصلی این روش تحلیلی شکل بگیرد. در حال حاضر و بعد از گذشت چندین دهه تحقیق و بررسی، صدها الگوی تحلیلی و روش سیگنالیابی به بدنه تحلیل تکنیکال راه یافته است.
فرض اصلی تحلیل تکنیکال این است که روند معاملات و نوسانهای قیمت در گذشته، میتواند شاخص مناسبی برای تخمین قیمت در آینده باشد. تحلیلگران حرفهای معمولا این روش تحلیلی را در کنار روشهای تحلیلی دیگر به کار میگیرند. اما از آنجا که یادگیری مقدمات تحلیل تکنیکال به نسبت سادهتر از فراگیری تحلیل بنیادی است، بسیاری از معاملهگران خرد فقط بر این نوع تحلیل تکیه دارند و تلاش میکنند با استفاده از سیگنالهای تحلیل تکنیکال، روند قیمت را در کوتاهمدت تخمین بزنند و با ورود و خروج سریع به سهام یک شرکت، درآمد کسب کنند.
پیشفرضهای اساسی تحلیل تکنیکال
تحلیلگران تکنیکال روی هم رفته ۳ پیشفرض اساسی را برای روش تحلیلی خودشان میپذیرند:
۱. همه چیز در قیمت لحاظ شده است
تحلیلگران تکنیکال بر این باورند که همه اخبار و مولفههای تاثیرگذار، از وضعیت بنیادی شرکت گرفته تا مولفههای موثر بر اقتصاد کلان و روانشناسی و احساسات معاملهگران، در قیمت منعکس شده است. این فرضیه را میتوان بهنوعی با نظریه «بازار کارا» مقایسه کرد که میگوید اطلاعات جدید با سرعت بالا بر بازار تاثیر میگذارد و قیمتها با توجه به این دادهها تعدیل میشوند. آنچه باقی میماند روند عرضه و تقاضا است که روند حرکت قیمت را در آینده تعیین میکند.
۲. قیمت در قالب یک روند مشخص تغییر میکند
تحلیلگران تکنیکال قبول دارند که حتی تغییرات قیمت در بازار، حتی اگر تصادفی به نظر برسد، در قالب یک روند مشخص انجام میگیرد. به زبان سادهتر، قیمت سهام یک شرکت بیشتر احتمال دارد که روند (نزولی یا صعودی) قبلی خود را ادامه بدهد. بیشتر استراتژیهای معاملاتی که بر مبنای تحلیل تکنیکال استوارند بر مبنای این فرض طراحی شدهاند.
تحلیلگران تکنیکال توجهی به اخبار و وضعیت بنیادی سهام شرکت ندارند و فقط روی نمودار قیمت تمرکز میکنند. در حال حاضر نرمافزارها و سایتهای متعددی وجود دارد که روند تاریخی قیمت سهام را تحليل تكنيكال چيست؟ بهراحتی در اختیار تحلیلگران قرار میدهند و ابزارهای متعدد تحلیل تکنیکال را در اختیارشان میگذارند. همین موضوع باعث میشود تحلیلگران تکنیکال بتوانند با صرف کمترین زمان ممکن روند قیمت سهام مورد نظرشان را تحلیل کنند
۳. تاریخ تمایل دارد خودش را تکرار کند
تحلیلگران تکنیکال معتقدند تاریخ تکرار میشود. طبیعت تکرارشونده نواسانهای قیمت را هم معمولا به برآیند تحليل تكنيكال چيست؟ روانشناسی معاملهگران و فعالان بازار نسبت میدهند که بر اساس احساساتی انسانی از قبیل ترس و طمع و هیجان شکل میگیرد. تحلیلگران تکنیکال با مطالعه دقیق الگوهای تکرارشونده در نمودار قیمت سهام تلاش میکنند این احساسات را تحلیل کنند تا درک بهتری نسبت به تحرکات قیمت داشته باشند. اگرچه بیش از یک قرن است که صاحبنظران تحلیل تکنیکال تحليل تكنيكال چيست؟ سبکهای تحلیلی مختلفی را توسعه دادهاند و به کار گرفتهاند، اما این اعتقاد وجود دارد که همه این روشها در اصل یک چیزند، چرا که مبنای آنها الگوهای تکرارشونده در رفتار قیمتها است.
انواع تحلیل تکنیکال
همانطور که گفتیم، از معرفی تحلیل تکنیکال بیش از یک قرن میگذرد و در این مدت معاملهگران و تحلیلگران بزرگ روشهای تحلیل را شاخوبرگ دادهاند و در قالب کتابها و مقالههایی که نوشتهاند، ابزارها و روشهای متعددی برای این نوع تحلیل معرفی کردهاند. در اینجا بعضی از معروفترین و پرکاربردترین روشهای تحلیل تکنیکال را بهاجمال مرور میکنیم.
تحلیل تکنیکال کلاسیک
بیشتر اوقات منظور از تحلیل تکنیکال کلاسیک، اصول و مقدمات روش تحلیل است. معرفی انواع نمودار قیمت (نمودار میلهای، نمودار خطی و نمودار شمعی)، مفهوم حمایت و مقاومت، خط روند، کانالکشی، میانگینهای متحرک و غیره همگی از پایهایترین مفاهیم تحلیل تکنیکال هستند. علاوه بر این، انواع اندیکاتور (مکدی، آراسآی، استوک آراسای و غیره) در این روش تحلیلی به کار گرفته میشود.
ابزارها و روشهایی که با عنوان تحلیل تکنیکال کلاسیک شناخته میشوند بهنوعی پیشنیاز درک و یادگیری سایر روشهای تحلیل تکنیکال به شمار میآیند. البته این روش تحلیلی هم به نوبه خود روش کاملی است و میشود بر اساس آن استراتژیهای مختلف معاملاتی تعریف کرد، اما بهمرور زمان در کنار این روشهای اولیه، روشها و ابزارهای پیچیدهتری هم توسعه داده شدهاند که هر کدام فلسفه خاص خودش را دارد.
پرایس اکشن
روش پرایس اکشن (یا تحرکات قیمت) را شاید بتوان در دسته تحلیل تکنیکال کلاسیک جا داد، اما معاملهگرانی که از این روش تحلیلی استفاده میکنند در سالهای اخیر کوشیدهاند روش تحلیلی خودشان را یک روش تحلیل تکنیکال مستقل معرفی کنند. روی هم رفته تحلیلگران پرایس اکشن تلاش میکنند تمام توجه خودشان را به خود قیمت معطوف کنند و تا جایی که میتوانند از روشها و ابزارهای پیچیده دور بمانند. این روش تحلیلی تاکید بسیار کمی روی اندیکاتورها دارد و بیش از همه از الگوهای شمعی ژاپنی و خط روندهای ساده استفاده میکنند.
روش ایچیموکو
روش ایچیموکو یکی از روشهای تحلیل تکنیکال است که روزنامهنگار و تحلیلگری ژاپنی به نام هوسودا گوئیچی توسعه داده است. این روش تحلیلی در واقع روشی تکمیلی برای تحلیل نمودارهای شمعی است که علاوه بر بعد قیمت، بعد زمان را هم در نظر میگیرد. ایچیموکو را با اصطلاح «نمودار ابری» هم میشناسند و اگر نمودارهای مبتنی بر این روش تحلیلی را دیده باشید، حتما چشمتان به ابرهای ایچیموکو آشناست!
نظریه امواج الیوت
رالف نلسون الیوت در دهه ۱۹۳۰ نظریهای را معرفی کرد که تا امروز هم کاربرد دارد. اساس تحليل تكنيكال چيست؟ نظریه الیوت شباهت زیادی به نظریه چارلز داو دارد، اما شهرت الیوت بیش از همه به خاطر معرفی الگوی امواج حرکتی قیمتها است. الیوت در بررسیهایش متوجه شد که قیمتها در یک روند صعودی بلندمدت، ابتدا در قالب یک روند صعودی پنجموجی حرکت میکنند و پس از رسیدن به اوج، در قالب یک روند اصلاحی سهموجی تعدیل تحليل تكنيكال چيست؟ میشوند.
در دهههای اخیر، تحلیلگران و معاملهگران زیادی سراغ نظریه امواج الیوت رفتهاند و کتابهای متعددی در این زمینه نوشتهاند و کوشیدهاند با ارائه مثالهای متعدد، روش تحلیلی الیوت را بیش از پیش توسعه بدهند.
روش تحلیلی نئوویو
روش تحلیل نئوویو در واقع یکی از روشهایی است که بر مبنای تحلیل تکنیکال امواج الیوت توسعه یافته است. این روش تحلیلی را شخصی به نام گلن نیلی پایهگذاری کرده است و کوشیده است قواعدی را وضع کند که تا تحلیلگر بتواند با اتکا به این قواعد، تا جای ممکن با مشکلات و ضعفهای روش تحلیل الیوت مواجه نشود.
محدودیتهای تحلیل تکنیکال
بعضی از منتقدان تحلیل تکنیکال میگویند تاریخ دقیقا به همان شکلی که سابقا رخ داده تکرار نمیشود. بنابراین مطالعه روند قیمتها در گذشته فایده مشخصی ندارد و میشود از آن صرف نظر کرد. عده دیگری از منتقدان معتقدند که اگرچه تحلیل تکنیکال در مواردی درست کار میکند، اما فقط به این دلیل است که تحلیل تکنیکال نوعی پیشبینی خودمحققکننده است؛ یعنی اینکه پیشبینیهای این روش تحلیلی باعث میشوند این پیشبینیها در نهایت محقق شوند.
مثلا وقتی تعداد زیادی از معاملهگران با استفاده از روشهای تحلیل تکنیکال به این نتیجه میرسند که در قیمت مشخصی اقدام به فروش سهامشان بکنند، سهام شرکت پس از رسیدن به این قیمت با عرضه شدید همراه میشود و در نتیجه قیمت سهامش افت میکند و به این ترتیب پیشبینی تحلیلگران محقق میشود. وقتی هم که قیمت شروع به نزول میکند، ممکن است بقیه معاملهگران هم از ترس ریزش بیشتر قیمتها، اقدام به فروش سهامشان بکنند و به این ترتیب فشار فروش مضاعفی روی سهم شکل بگیرد.
با این حال، تحلیلگران بنیادی میگویند اگر قیمت سهام شرکت زیر ارزش ذاتی باشد، این نوسانها و هیجانات کوتاهمدت تاثیری روی روند بلندمدت سهام ندارد و قیمت سهام در نهایت به سمت ارزش ذاتی میل خواهد کرد.
معایب و مزایای تحلیل تکنیکال
هر ابزاری اگر درست و بهجا استفاده شود میتواند مفید باشد، ولی اگر کسی بدون دانش و مهارت کافی سراغ آن ابزار برود ممکن است به خود یا دیگران آسیب برساند. تحلیل تکنیکال هم از این نظر تفاوتی با ابزارهای دیگر ندارد. پس بهتر است هنگام استفاده از این ابزار با معایب و مزایای آن بهخوبی آشنا باشیم.
مزایای تحلیل تکنیکال
یادگیری آسان: ایده کلی، مفاهیم و ابزارهای تحلیل تکنیکال بهنسبت سادهاند و تقریبا هر کسی که به عالم معاملهگری علاقهمند باشد میتواند با صرف مدتزمانی کوتاه، در این زمینه به دانش و مهارت کافی دست پیدا کند.
توجه: فرایند تحلیل با فرایند معامله تحليل تكنيكال چيست؟ بسیار متفاوت است. ممکن است شخصی بهسرعت به ابزارهای تکنیکال مسلط شود و بتواند بهخوبی استراتژیهای معاملاتی را توضیح بدهد، اما نتواند معاملات خوبی در بازار سرمایه داشته باشد. معاملهگری مهارتی است که فقط از راه کسب مهارت تحلیل تکنیکال به دست نمیآید.
تعیین محدودههای مناسب برای خریدوفروش: استراتژیهای معاملاتی که بر مبنای تحلیل تکنیکال طراحی میشوند، از آنجا که به مفهوم ریسک به ریوارد (یا نسبت ریسک به بازده انتظاری) توجه دقیق دارند، میتوانند محدودههای مناسب قیمتی برای خرید یا فروش یک سهم را بهدقت مشخص کنند.
سرعت بالا در فرایند تحلیل: تحلیلگران تکنیکال توجهی به اخبار و وضعیت بنیادی سهام شرکت ندارند و فقط روی نمودار قیمت تمرکز میکنند. در حال حاضر تحليل تكنيكال چيست؟ نرمافزارها و سایتهای متعددی وجود دارد که روند تاریخی قیمت سهام را بهراحتی در اختیار تحلیلگران قرار میدهند و ابزارهای متعدد تحلیل تکنیکال را در اختیارشان میگذارند. همین موضوع باعث میشود تحلیلگران تکنیکال بتوانند با صرف کمترین زمان ممکن روند قیمت سهام مورد نظرشان را تحلیل کنند.
هنگامی که سناریو تحلیلی معاملهگر درست از آب در نمیآید (معاملهگر احتمال میدهد قیمت افزایش پیدا کند، اما به هر دلیلی این اتفاق رخ نمیدهد و قیمت شروع به نزول میکند)، معاملهگر باید با حداقل زیان از معامله خارج شود. حد ضرر محدودهای است که مشخص میکند تحلیلگر خطا کرده است و اگر قیمت به این ناحیه برسد، معاملهگر باید سهامش را بفروشد. اما در بازار بورس ایران، به دلیل تشکیل صف خرید و صف فروش، گاهی ممکن است امکان فروش و خروج فوری از معامله وجود نداشته باشد
معایب تحلیل تکنیکال
عدم توجه به ارزش ذاتی: بسیاری اوقات آنچه که توجه خریداران را به سهام یک شرکت جلب میکند ارزش ذاتی آن شرکت است، ولی تحلیل تکنیکال هیچ توجهی به این موضوع ندارد. در واقع ممکن است سهام شرکتی مدتها بالاتر از ارزش ذاتی خود معامله شود، ولی از نظر تحلیل تکنیکال، قیمت سهام آن شرکت مناسب خرید تشخیص داده شود. در چنین حالتی، خرید سهام آن شرکت ممکن است ریسک بالایی داشته باشد و احتمال افت قیمت بسیار زیاد باشد.
بیتوجهی به مفهوم سرمایهگذاری: معاملهگرانی که صرفا به روشهای تکنیکال تکیه دارند، شاید هیچ توجهی به مفهوم سرمایهگذاری و سهامداری نداشته باشند. سرمایهگذاران بلندمدت در تلاشند سراغ شرکتهایی بروند که در طول زمان، ارزش ذاتیشان بالا میرود و در نتیجه قیمت سهامشان هم در بازار افزایش مییابد. این سرمایهگذاران توجهی به نوسانهای کوتاهمدت بازار سهام ندارند و سعی میکنند در بازههای زمانی بلندمدت سودهای دلچسب کسب کنند. مشخص است که این سرمایهگذاران از آنجا که میدانند روی چه کسبوکاری سرمایهگذاری کردهاند، استرس و نگرانی از آینده سهامشان ندارند. اما تحلیلگران تکنیکال ممکن است بیش از اندازه روی تحرکات کوتاهمدت قیمت توجه کنند و از توجه به تصویر کلی غافل شوند. طبیعی است که در چنین حالتی، کوچکترین نوسان بازار میتواند باعث ایجاد فشار روانی برای معاملهگر شود.
مشکل حد ضرر در بازار بورس ایران: یکی از مهمترین نکاتی که در استراتژیهای معاملاتی مبتنی بر تحلیل تکنیکال در نظر گرفته میشود «حد ضرر» است. به زبان ساده، هنگامی که سناریو تحلیلی معاملهگر درست از آب در نمیآید (معاملهگر احتمال میدهد قیمت افزایش پیدا کند، اما به هر دلیلی این اتفاق رخ نمیدهد و قیمت شروع به نزول میکند)، معاملهگر باید با حداقل زیان از معامله خارج شود. حد ضرر محدودهای است که مشخص میکند تحلیلگر خطا کرده است و اگر قیمت به این ناحیه برسد، معاملهگر باید سهامش را بفروشد. اما در بازار بورس ایران، به دلیل تشکیل صف خرید و صف فروش، گاهی ممکن است امکان فروش و خروج فوری از معامله وجود نداشته باشد.
تفاوت تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی
وقتی بحث تحلیل بازارها در میان باشد، تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی دو مکتب فکریاند که به دو انتهای یک طیف تعلق دارند. از هر دوی این روشها برای تحلیل و بررسی و پیشبینی روند آینده بازارها استفاده میشود و مانند هر استراتژی سرمایهگذاری یا معاملاتی، هر دوی این روشهای تحلیلی طرفداران و مخالفان خودشان را دارند.
تحلیل بنیادی روشی برای برآورد ارزش ذاتی سهام یک شرکت است. تحلیل بنیادی تلاش میکند همه چیز را از اقتصاد کلان و وضعیت صنایع مختلف گرفته تا وضعیت مالی و شیوههای مدیریتی یک شرکت، به دقت بررسی کند. مطالعه دقیق مواردی از قبیل سود خالص، هزینهها، داراییها و بدهیهای یک شرکت از اجزای جداییناپذیر تحلیل بنیادی است.
در طرف دیگر طیف تحلیلگران تکنیکال نشستهاند که میگویند قیمت یک سهام و حجم معاملات آن سهام تنها ورودیهای تحلیل هستند و به اطلاعات دیگر نیازی وجود ندارد. آنها میگویند همه دادههای بنیادی در قیمت انعکاس یافته و بنابراین لازم نیست این دادهها را بررسی کنیم. تحلیلگران تکنیکال کاری به ارزش ذاتی سهام ندارند، بلکه تلاش میکنند با تحلیل نمودار قیمت سهام و شناسایی الگوها و روندها، تخمین بزنند که قیمت سهام در آینده چه تغییراتی خواهد داشت.
نکته: بیشتر ابزارهای تحلیل تکنیکال را میتوان برای هر چیزی که در هر بازاری معامله میشود به کار برد. از قیمت طلا و دلار در بازار ایران گرفته تا قیمت سهام و اختیار فروش و نرخ برابری ارزها در بازار فارکس و قیمت رمزارزها. میشود گفت به همین دلیل است که بسیاری از تازهکارها اول از همه سراغ این روش تحلیلی میروند؛ روش تحلیلی که از ابزارهای آن میشود در بازارهای مختلف استفاده کرد. اما معاملهگران و سرمایهگذاران حرفهای بهندرت خودشان را به تحلیل تکنیکال محدود میکنند و تلاششان این است که این روش تحلیلی را در کنار روشهای دیگر به کار بگیرند.
تحليل تكنيكال چيست؟
الگوهای مثلث معمولاً از الگوهای ادامهدهنده به شمار میروند؛ اما گاهی اوقات همانند الگوهای برگشتی نیز عمل میکنند. از الگوهای مثلثی میتوان به ۴ مورد با نامهای الگوی مثلث متقارن، الگوی مثلث صعودی، الگوی مثلث نزولی و الگوی مثلث انبساطی (پهن شونده) نام برد. هر نوع از این مثلثها، شکل تقریباً متفاوتی دارند و نحوه پیشبینی آنها با یکدیگر متفاوت است. در ادامه به شرح هر یک از آنها میپردازیم.
الگوی مثلث متقارن
در الگوی مثلث متقارن، شیب قیمتهای سقف و شیب قیمتهای کف به سمت یک نقطه همگرا میشوند؛ به صورتیکه شکل مثلث گونه به خود بگیرد. عدم قدرت کافی خریداران یا فروشندگان در شکلگیری یکروند مشخص، موجب شکلگیری این الگو است.
همانطور که در تصویر بالا مشاهده میکنیم خریداران و فروشندگان، هیچکدام قادر نیستند قیمت را به سمت خودشان بکشند. بهاینترتیب هر چه دوخط به هم نزدیکتر میشوند، حرکت ناگهانی بازار نزدیکتر میشود. این حرکت قابلتشخیص نیست، فقط مشخص است که حرکتی در شرف وقوع است و درنهایت یکطرف بازار تسلیم خواهد شد؛ بنابراین بهمنظور استفاده از این فرصت میتوانیم نقطه ورود به سهم را در بالای خط بالایی یا زیرخط پایینی قرار دهیم که در این صورت بازار از هر سمتی حرکتش را شروع کند ما قادر هستیم که وارد معامله شویم.
بهعنوانمثال: در تصویر پایین نقطه شروع در بالای خط بالا قرارگرفته است و زمان زیادی طول نکشیده که بازار حرکت صعودی به خود گرفته است.
الگوی مثلث صعودی
وقتیکه یک سطح مقاومت و یک خط صعودی داشته باشیم، الگوی مثلث صعودی به وجود میآید. این الگو وقتی شکل میگیرد که خریداران قادر به سفارش گذاری از سطح مشخص نباشند. در همین راستا آنها بهمرورزمان قیمت را به بالا هدایت میکنند. به نمودار زیر دقت نمایید:
همانطور که در نمودار بالا مشاهده میکنید، خریداران بهمرورزمان قدرتمند میشوند؛ چراکه قیمت کف، روی خط روند صعودی حرکت میکند. بهاصطلاح آنقدر به سطح مقاومت فشار وارد میکنند تا اینکه یکراه گریز پیدا میشود.
حال سوال این است که بازار به چه سمتی میرود؟ آیا خریداران قادر به شکستن مقاومتی به این قدرت هستند؟
در اکثر کتابهای مربوط به تحلیل تکنیکال مشاهده میشود که در بیشتر مواقع خریداران برنده میدان هستند و مقاومت را میشکنند؛ اما با توجه به تجربیات در نظر داشته باشید که همیشه اینگونه نیست. گاهی اوقات بهقدری سطح مقاومت قوی است که خریداران قدرت کافی برای شکستن آن را ندارند. معمولاً در این شرایط مهم نیست که قیمت به چه سمتی میرود، بلکه نکته مهم این است که قیمت به هر سمتی برود، ما حرکت را خواهیم گرفت. به همین منظور سفارش خرید خود را بالای خط مقاومت قرار میدهیم.
بهعنوانمثال: در تصویر پایین خریداران، پیروز میدان شدهاند و قیمت با شیب بسیار زیاد روند صعودی در پیشگرفته است.
الگوی مثلث نزولی
بهطور حتم الگوی مثلث نزولی نقطه مقابل الگوی مثلث صعودی است. در الگوی مثلث نزولی یک شیب نزولی در بالا و یک خط حمایت در پایین نمودار قرار دارد که ظاهراً قیمت قادر به شکست آن نخواهد بود. به تصویر زیر دقت نمایید:
طبق نمودار موجود در تصویر بالا قیمت به آهستگی در حال نزول است و این بیانگر آن است که فروشندگان کمکم قدرت را از خریداران میگیرند. در این شرایط بیشتر اوقات قیمت، خط حمایت را شکسته و به سقوط ادامه میدهد. درهرحال در بعضی مواقع خط حمایت بهقدری قوی است که قیمت به آن برخورد کرده و برمیگردد و شروع به بالا رفتن میکند.
بهعنوانمثال: در تصویر پایین قیمت خط حمایت را شکسته و در حال سقوط هست.
الگوی مثلث پهن شونده
علاوه بر الگوهای یادشده تا این قسمت از مقاله، الگوی دیگری وجود دارد که در حقیقت یک حالت غیرمعمول و نسبتاً کمیاب از مثلثها است. این الگو به شکل یک مثلث واژگون یا عکس یک الگوی مثلث است. تمام الگوهای مثلثی که پیشازاین موردبررسی قرار گرفتند، متشکل از دو خط به هم نزدیک شونده و یا همگرا بودند.
الگوی پهن شونده همانطور که از اسم آن پیدا است کاملاً متضاد آنها است. همانطور که در تصویر پایین مشاهده میکنید، خطوط روند بهطور واضح از یکدیگر دور میشوند و شکلی شبیه یک مثلث درحالتوسعه و انبساط را پدید میآورند. این الگو را بلندگوی دستی نیز مینامند. الگوی حجم نیز در این الگو متفاوت است. در سایر الگوهای مثلثی هنگامیکه به رأس مثلث نزدیک میشویم، حجم کاهش پیدا میکند؛ اما در این الگو عکس این اتفاق رخ میدهد و حجم در حین گسترش بازه قیمت افزایش پیدا میکند. این وضعیت به ما نشان میدهدکه بازار غیرقابلکنترل و احساساتی است. یکی از علتهای مهم وقوع این الگو میتواند علاقهمندی بیشازحد تعداد زیادی از عموم به خرید باشد و در اغلب مواقع یک سقف قوی و بزرگ را در بازار پدید میآورد.
بررسی اهمیت حجم معاملات در الگوی مثلث در بورس
حجم معاملات همزمان با نوسان قیمت در مثلث و نزدیک شدن به رأس کاهش پیدا میکند. همزمان بانفوذ قیمت در خط روند، یعنی زمانی که الگو تکمیل میشود، حجم معاملات بایستی بهطور فراوان افزایش یابد. حرکت برگشتی معمولاً با فعالیت بیشتر قیمت در زمان و همراه با حجم معاملات سبکتری انجام میشود.
به دو نکته دیگر در مورد حجم معاملات باید توجه کرد.
در الگوهای برگشتی در حرکات صعودی، حجم معاملات، نقش مهمتری نسبت به حرکات نزولی دارد. به این دلیل که افزایش حجم از ضروریات ازسرگیری یکروند صعودی در تمامی الگوهای تثبیتی است. دومین نکته مهم در مورد حجم معاملات این است که اگرچه میزان حجم معاملات در طی شکلگیری الگوی مثلث کاهش مییابد، ولی بررسی دقیق حجم معاملات اغلب میتواند در مورد اینکه آیا حجم معاملات در زمان حرکات افزایشی قیمت سنگینتر است یا در زمان حرکات کاهشی قیمت راهنمای خوبی باشد. بهطور مثال در یکروند افزایشی احتمالاً در زمان صعود قیمت، معاملات سنگینتری نسبت به زمان نزول قیمت انجام میشود.
سخن آخر
همانطور که میدانید الگوی مثلث، بخشی از دوره تحلیل تکنیکال است. در این مطلب سعی کردیم به توضیح الگوهای مثلث در بورس، انواع آن، شرح ویژگی و نحوه استفاده از آنها بپردازیم. در نظر داشته باشید که با الگوی مثلث میتوانیم تشخیص دهیم سهم مدنظر رشد میکند یا روند نزولی در پیش خواهد گرفت. امیدواریم با توجه به این مقاله، یکقدم به افزایش علم و فن تحلیل تکنیکال شما در عرصه معاملات بورس، برداشته باشیم.
کراس اوور (Cross Over) در تحلیل تکنیکال چیست؟
کراس اوور نقطه ای از نمودار معاملاتی است که در آن قیمت یک دارایی و یک اندیکاتور تکنیکال با یکدیگر تلاقی می کنند ، یا زمانی که دو شاخص خود عبور می کنند . از کراس اوورها برای تخمین عملکرد یک ابزار مالی و پیش بینی تغییرات آینده در روند مانند معکوس یا شکست استفاده می شود .
از مصادیق متداول می توان به تقاطع طلایی و تقاطع مرگ اشاره کرد که به دنبال کراس اوورها در میانگین متحرک مختلف هستند .
نکات کلیدی
- کراس اوور به نمونه ای گفته می شود که شاخص و قیمت یا چندین اندیکاتور با هم همپوشانی داشته و از یکدیگر عبور می کنند .
- کراس اوورها در تجزیه و تحلیل تکنیکال برای تأیید الگوها و روندهایی مانند برگشت و شکست ، تولید سیگنال های خرید یا فروش متناسب استفاده می شوند .
- کراس اوورهای متحرک معمول هستند ، از جمله تقاطع مرگ و تقاطع طلایی .
درک کراس اوورها
کراس اوور توسط یک تحلیلگر تکنیکال برای پیش بینی عملکرد یک دارایی در آینده نزدیک استفاده می شود . برای بیشتر مدل ها ، کراس اوور سیگنال می دهد که زمان خرید یا فروش دارایی اساسی تحليل تكنيكال چيست؟ فرا رسیده است . سرمایه گذاران برای پیگیری مواردی مانند نقاط عطف ، روند قیمت ها و گردش پول از کراس اوورها به همراه سایر شاخص ها استفاده می کنند .
نشانگر کراس اوور نشان دهنده میانگین متحرک به طور کلی دلیل شکست است . میانگین متحرک می تواند تغییر در روند قیمت را براساس کراس اوور تعیین کند . به عنوان تحليل تكنيكال چيست؟ مثال ، یک روش برای تغییر روند استفاده از یک میانگین متحرک ساده پنج دوره ای به همراه یک میانگین متحرک ساده 15 دوره ای (SMA) است . تقاطع بین این دو علامت چرخش روند ، یا شکست است .
شکست میانگین با عبور میانگین از پنج دوره در 15 دوره نشان داده می شود . این امر همچنین نشان دهنده روند صعودی است که از پستی و بلندی های بالاتر ساخته می شود . با میانگین متحرک پنج دوره ای که از 15 دوره به پایین عبور می کند ، یک شکست نشان داده می شود . این نیز نشان دهنده روند نزولی است که متشکل از پایین ترین سطح است .
تایم فریم های طولانی تر منجر به سیگنال های قوی تر می شوند . به عنوان مثال ، نمودار روزانه وزن بیشتری نسبت به نمودار یک دقیقه ای دارد . برعکس ، بازه های زمانی کوتاه تر اندیکاتورهای اولیه هستند ، اما همچنین به سیگنال های کاذب نیز حساس هستند .
کراس اوورهای تصادفی
یک کراس اوور تصادفی حرکت یک ابزار مالی را اندازه گیری می کند . این برای اندازه گیری اینکه آیا بیش از حد خریداری شده است یا بیش از حد فروخته می شود ، استفاده می شود .
وقتی کراس اوور تصادفی از باند 80 فراتر رفت ، مشخص شد که ابزار مالی بیش از حد خریداری شده است . هنگامی که کراس اوور تصادفی به زیر باند 20 می رسد ، مشخص می شود که ابزار مالی فروخته شده است . این امر باعث تشکیل سیگنال فروش می شود . وقتی کراس اوور از طریق باند 20 به بالا برگردد ، سیگنال خرید شروع می شود .
مانند تمام استراتژی ها و شاخص های معاملاتی ، این روش پیش بینی حرکت تضمین نشده است ، اما مکمل سایر ابزارهایی است که برای ردیابی و تجزیه و تحلیل فعالیت های تجاری استفاده می شود . می تواند تغییرات غافلگیر کننده ای در بازار ایجاد کند که این یافته ها را بی فایده یا نادرست کند . همچنین ، داده ها می توانند به اشتباه وارد شده یا توسط سرمایه گذاران سوتعبیر شوند ، و منجر به استفاده نادرست از ا طلاعاتی که توسط کراس اوور ارائه شده است ، شود .
مثال : تقاطع طلایی
تقاطع طلایی یک الگوی کندل استیک است که یک سیگنال صعودی است که در آن یک میانگین متحرک نسبتاً کوتاه مدت از یک میانگین متحرک بلند مدت عبور می کند . تقاطع طلایی یک الگوی شکست صعودی است که از یک کراس اوور تشکیل شده است که شامل میانگین متحرک کوتاه مدت امنیتی ( مانند میانگین متحرک 15 روزه ) است که از میانگین متحرک بلند مدت ( مانند میانگین متحرک 50 روزه ) یا مقاومت آن شکسته می شود . از آنجا که شاخص های بلند مدت وزن بیشتری دارند ، تقاطع طلایی نشان دهنده بازار گاوی است و با حجم بالای معاملات تقویت می شود . نقطه مقابل تقاطع طلایی، تقاطع مرگ است .
دیدگاه شما