درک ریسک سرمایه‌گذاری


آشنایی با مفهوم سرمایه‌گذاری سری B ،A و C در استارتاپ‌ها

تعداد قابل‌توجهی از استارتاپ‌ها بواسطه دریافت بودجه از شرکت‌های سرمایه‌گذار یا شتابدهنده به وجود آمده و توسعه می‌یابند. معمولاً روال بدین صورت است که تنها در صورت افزایش ارزش‌های برآوردی در مورد یک کسب‌وکار نوپا یا استارتاپ، این سرمایه طی چند مرحله افزایش می‌یابد که اصطلاحاً Series-B ،Series-A و Series-C نامیده می‌شود که در ادامه قصد داریم بیشتر با ماهیت هر کدام از این مراحل آشنا شویم.

به طور کلی، ارزش‌ یک کسب‌وکار را می‌توان با در نظر گرفتن معیارهای مختلفی برآورد کرد که برخی از مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از:

- افزایش احتمال موفقیت
- درک POC توسط جامعۀ هدف
- میزان رشد مشتریان استارتاپ در بازه‌های زمانی مختلف

لازم به ذکر است که در هر راند (دوره) سرمایه‌گذاری، ارزیابی معیارها به طور مستقل انجام می‌شود و این در حالی است که سرمایه‌گذارانی که در مراحل اولیه در یک استارتاپ یا کمپانی سرمایه‌گذاری کرده‌اند، به منظور حفظ سهم خود ترجیح می‌دهند تا در مراحل بعدی رشد استارتاپ نیز در آن سرمایه‌گذاری کنند.

آشنایی با مفاهیم Seed و Angel Inventor
در ادامه قصد داریم ببینیم که Seed (سرمایهٔ اولیه) چیست و Angel Investor (فرشتهٔ سرمایه‌گذار) در یک استارتاپ به چه کسی گفته می‌شود. اگر در مرحلۀ طرح یا ایدۀ اولیۀ خود هستید و با استفاده از پس‌اندازتان نمونۀ اولیه یا به اصطلاح MVP محصولی را ساخته‌اید که هم‌اکنون نیز با اقبال نسبتاً خوبی مواجه شده است، ممکن است انتظار داشته باشید تا برخی افراد به عنوان اصطلاحاً Angel Investor (فرشتهٔ سرمایه‌گذار یا سرمایه‌گذار اولیه) علاقه‌مند به سرمایه‌گذاری در استارتاپ شما باشند. نیاز به توضیح نیست که اگر ایده‌‌ای عالی و تیمی واقعاً خوب دارید، به احتمال قریب به یقین سرمایه‌گذاران به ساختن این محصول در مقیاس انبوه نیز به شما کمک خواهند کرد.

مرحلهٔ سرمایه‌گذاری Series-A
سری A اولین دور سرمایه‌گذاری مالی است که یک استارتاپ از شرکت سرمایه‌گذار یا شتابدهنده دریافت می‌کند به طوری که سرمایه‌گذاران با سرمایه‌گذاری در استارتاپ صاحب بخشی از سهام آن می‌شوند. در این دوره، استارتاپ بر اساس معیارهای خاصی ارزیابی می‌شود که برخی از مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از:

- اثبات ماهیت استارتاپ به جامعهٔ مشتریان
- پیشرفت حاصل از سرمایۀ اولیه
- کیفیت تیم اجرایی
- نیاز بازار
- و همچنین ریسک‌هایی که استارتاپ با آن درگیر است

سرمایه‌گذاری در سری A اهدافی را شامل می‌شود که از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

- تأمین حقوق افراد مرتبط و مشغول به کار در استارتاپ
- تحقیقات بازار
- نهایی شدن محصول یا سرویس مورد نظر برای معرفی و عرضه به بازار

این راند سرمایه‌گذاری مالی معمولاً زمانی انجام می‌شود که استارتاپ در پروسهٔ سوددهی قرار گرفته است (هرچند که ممکن است سود آن چندان زیاد نباشد.) و نیاز به توضیح نیست که سرمایه‌گذاری در این دوره روی استارتاپ‌ها بالاترین نرخ ریسک را برای سرمایه‌گذاران دارا است!

مرحلهٔ سرمایه‌گذاری Series-B
در این مرحله، محصول یا سرویس کسب‌وکار نوپای مد نظر به بازار عرضه شده و سرمایه‌گذاری در آن به منظور توسعۀ بیشتر، رقابت با سایر فعالان در آن صنعت و برخودار شدن از سهم بازار بیشتر انجام می‌شود. به عبارت دیگر، هدف از سرمایه‌گذاری در این مرحله جلوگیری از ورشکستگی و همچنین امکان سوددهی خالص استارتاپ است. به طور کلی، در این مرحله ریسک سرمایه‌گذاری نسبت به مرحلهٔ قبل پایین‌تر است و میزان بودجهٔ سرمایه‌گذاری شده نیز بیشتر از بودجۀ مرحله A می‌باشد و این در حالی است که ارزش‌گذاری استارتاپ در این مرحله بر اساس عوامل زیر صورت می‌گیرد:

- پِرفورمنس (عملکرد) استارتاپ در مقایسه با دیگر فعالان صنعت
- پیش‌بینی درآمدهای آتی
- دارایی‌های استارتاپ (مانند مالکیت معنوی و غیره)

مرحلهٔ سرمایه‌گذاری Series-C
یک شرکت سرمایه‌گذار زمانی وارد مرحلهٔ سوم سرمایه‌گذاری می‌شود که استارتاپ ماهیت خود و همچنین موفقیتش در بازار را به خوبی اثبات کرده باشد. در واقع، یک استارتاپ رو به رشد در صورت تمایل به افزایش سهم خود در بازار، خرید و یا توسعۀ محصولات و همچنین عرضهٔ خدمات بیشتر به مشتریانش می‌تواند سرمایه‌گذاری مرحله سوم را از شرکت سرمایه‌گذار خود درخواست کند.

این آخرین مرحله در چرخۀ رشد شرکت قبل از به اصطلاح IPO است (IPO مخفف عبارت Initial Public Offer بوده و به معنای عرضه اولیهٔ سهام است به طوری بر اساس آن یک شرکت خصوصی به شرکتی عمومی مبدل خواهد شد.) در این مرحله، ارزیابی استارتاپ بر اساس یکسری به اصطلاح Data Point انجام می‌شود به طوری که این مرحله از سرمایه‌گذاری بیشتر به مانند یک استراتژی برای خروج کامل استارتاپ از وابستگی به شرکت‌های سرمایه‌گذار و مبدل شدن به یک شرکت کاملاً مستقل است.

بررسی عوامل موثر بر سرمایه گذاری در سهام در بورس اوراق بهادار (مطالعه ی موردی: بورس اوراق بهادار منطقه ای اصفهان)

اهمیت سرمایه گذاری برای رشد و توسعه ی اقتصادی و اجتماعی به اندازه ای است که آن را یکی از اهرم های قوی برای رسیدن به توسعه کرده است؛ اما باید به یاد داشت که به همان میزان که توجه به این امر می تواند باعث شود اقتصاد رشد یابد و شکوفا شود، توجه نکردن به آن می تواند موجب شود افت اقتصادی پیش آید؛ بنا بر این باید گفت که رشد اقتصادی و افزایش رفاه عمومی، در بلندمدت، بدون توجه به سرمایه گذاری و عوامل مهم موثر موجود در محیط آن ممکن نیست. مطالعه ی دقیق تجزیه و تحلیل سرمایه گذاری و عوامل مهم در محیط فعالیت سرمایه گذاران می تواند از یک طرف موجب شود حجم نقدینگی های سرگردان و تورم کاهش یافته، اشتغال افزایش یابد و از طرف دیگر، باعث شود مدیریت بهتر شده، ثروت سرمایه گذاران افزون گردد.
هدف از نگارش پژوهش حاضر بررسی عوامل موثر بر سرمایه گذاری در سهام است که به وسیله ی دو دسته متغیر به عنوان سوال های پژوهش آزمون شده است. این دو دسته، متغیرهای مربوط به ویژگی های سرمایه گذاران (ادراک ریسک، تمایل به ریسک و تخصیص سرمایه) و ویژگی های مربوط به بازار سرمایه(نرخ بازده مورد انتظار و اطلاعات عملکرد گذشته) هستند. در تحقیق حاضر، برای جمع آوری اطلاعات مربوط به مبانی نظری پژوهش از روش کتابخانه ای (نظیر کتاب ها و مجله های علمی) و برای جمع آوری اطلاعات برای تحلیل و آزمون فرضیات پژوهش از پرسش نامه استفاده شده است. در این پژوهش، برای تجزیه و تحلیل و آزمون سوال های پژوهش از روش های آمار توصیفی و استنباطی (آزمون کولموگورف ـ اسمیرنوف و آزمون t دونمونه ای) استفاده شده است.
نتایج پژوهش حاضر نشان می دهند که ادراک ریسک بر تمایل به سرمایه گذاری، نرخ بازده مورد انتظار و تخصیص سرمایه، و اطلاعات عملکرد گذشته بر تمایل به سرمایه گذاری و نرخ بازده مورد انتظار تاثیر می گذارند.

اهمیت ریسک‌پذیری در معاملات کریپتوکارنسی

ریسک‌پذیری در معاملات کریپتوکارنسی

Get real time updates directly on you device, subscribe now.

ریسک‌پذیری در معاملات کریپتوکارنسی یکی از موضوعات حیاتی است که باید تمام سرمایه‌گذاران دنیای ارزهای دیجیتال از آن باخبر باشند. ما در مقاله امروز قصد داریم که اهمیت دانستن ریسک‌پذیری را پیش از آنکه در ارزهای دیجیتال سرمایه‌گذاری کنید، بررسی کنیم.

ریسک‌پذیری در معاملات کریپتوکارنسی

ریسک‌پذیری در معاملات کریپتوکارنسی

فرصت‌های سرمایه‌گذاری معمولا با ریسک‌هایی همراه هستند. این یک واقعیت غیرقابل‌تغییر و انکارناپذیر در دنیای امورمالی است. با رونق ارزهای دیجیتال، بسیاری از سرمایه‌گذاران جدید گمان می‌کنند که سطوح ریسک سرمایه‌گذاری در ارزهای دیجیتال درست شبیه به بازارهای سهام جریان اصلی است. با وجود این، باید گفت که این فکر آنقدرها هم درست نیست.

فضای ارزهای دیجیتال به نوسانات بسیار زیاد و تغییرات قیمتی بزرگی معروف هستند که افزایش و افت قیمت در آن‌ها در عرض چند ساعت اتفاق می‌افتد. همان طور که انتظار می‌رود، هرکسی با ریسک‌هایی که در این زمینه وجود دارد، راحت نیست. بنابراین، قبل از آنکه حتی بخواهید به سرمایه‌گذاری در آلت کوین‌ها یا گرفتن کیف پول XMR فکر کنید، ابتدا باید درک واضح و دقیقی از میزان ریسک‌پذیری در معاملات کریپتوکارنسی خود داشته باشید.

با ما همراه باشید تا در بخش بعدی خلاصه سریعی از معنای ریسک‌پذیری، نقش آن در سرمایه‌گذاری و آنکه چرا درک ریسک‌پذیری شما به‌ویژه در حوزه کریپتوکارنسی امری حیاتی است، توضیح می‌دهیم.

چرا ریسک‌پذیری اهمیت دارد؟

ریسک‌پذیری به مقدار پولی برمی‌گردد که یک سرمایه‌گذار مایل است تا در هر هزینه‌ای از دست بدهد. این واژه را به‌عنوان درجه ریسکی که شما به‌عنوان یک سرمایه‌گذار می‌توانید در پورتفولیوی خود تحمل کنید نیز تعریف می‌کنند. ریسک‌پذیری را معمولا به‌طور کلی به سه درجه تقسیم می‌کنند:

ریسک‌پذیری خشن

هرچه ریسک بالاتر، سود بیشتر! این طرز فکری است که سرمایه‌گذاران این دسته به آن پایبندند. آن‌ها اغلب با هدف رسیدن به حداکثر سود، با وجود ریسک ضرر بسیار زیاد، در دارایی‌های به‌شدت پرنوسان سرمایه‌گذاری می‌کنند.

ریسک‌پذیری متعادل

سرمایه‌گذاران این دسته، پورتفولیوی خود را به دو بخش کلی تقسیم می‌کنند:‌ سرمایه‌گذاری‌های کم‌ریسک و پرریسک. هدف از این تقسیم‌بندی آن است که تعادلی را میان این دو دسته از دارایی ایجاد کنند. همچنین بدین ترتیب آن‌ها می‌توانند فرصت‌های سرمایه‌گذاری را با ریسک نسبتا کمتری کشف کنند.

ریسک‌پذیری محافظه‌کارانه

همان طور که از نام این نوع ریسک‌پذیری مشخص است، سرمایه‌گذاران با ریسک‌پذیری محافظه‌کارانه بیشتر تمایل دارند که از دارایی‌های کم‌ریسک و شناخته‌شده پشتیبانی کنند. این دارایی‌ها از شرکت‌ها و مؤسساتی تشکیل شده‌اند که تا به حال، کم و بیش خود را ثابت کرده‌اند. پس میزان ریسک‌پذیری در معاملات کریپتوکارنسی برای این افراد، به‌شدت پایین است.

در نتیجه همین رویکرد محافظه‌کارانه، ارزش سهام آن‌ها ثابت است و اغلب به‌صورت پیوسته با گذر زمان افزایش می‌یابد. وقتی شما در چنین دارایی‌هایی سرمایه‌گذاری می‌کنید، مطمئن هستید که اگرچه نه‌چندان زیاد و نه‌چندان سریع، اما قطعا سود به‌دست می‌آورید.

ریسک‌پذیری، بخش مهمی از مدیریت ریسک پورتفولیو است؛‌ چراکه به شما کمک می‌کند که استراتژی‌های سرمایه‌گذاری خود را تعیین کرده و تصمیم بگیرید که از چه دارایی‌هایی حمایت کنید. شما بدون درک این موضوع در خود، احتمال اشتباهات گران‌قیمت خود را بالا می‌برید. برای مثال، اگر اشتباها تصور کرده باشید که ریسک‌پذیری خشنی دارید، ممکن است در دارایی‌های بسیار پرنوسانی سرمایه‌گذاری کنید.

شرکت هلدینگ چیست و چه تفاوتی با شرکت های سرمایه گذاری دارد؟

شرکت هلدینگ چیست؟ اداره شرکت هلدینگ چه تفاوتی با شرکت سرمایه گذاری دارد؟

شرکت هلدینگ (Holding Company) که گاهی در ایران – با کمی بی‌دقتی – به عنوان شرکت مادر هم شناخته می‌شود، اصطلاحی است که طی سال‌های اخیر در ادبیات مدیریتی و رسانه‌ای کشور بسیار رواج پیدا کرده است.

البته مفهوم هلدینگ و شرکت های هلدینگ به تازگی مطرح نشده و چندین دهه قدمت دارد. اما گسترش کسب و کارهای اینترنتی طی سال‌های اخیر و افزایش رغبت به سرمایه‌گذاری در استارت آپ‌ها باعث شده که هلدینگ‌های جوانِ بسیاری شکل بگیرند و این اصطلاح، به گفتگوهای روزمره هم راه پیدا کند.

جالب اینجاست که افراد بسیاری، هر مجموعه‌ای از فعالیت‌های متنوع را هلدینگ فرض می‌کنند. مثلاً بعید نیست پای صحبت یک دوست درک ریسک سرمایه‌گذاری بنشینید و او بگوید: «اخیراً در شرکت خود کارهای مختلفی انجام می‌دهیم و می‌شود گفت به یک هلدینگ تبدیل شده‌ایم.»

منظور از شرکت سرمایه گذاری چیست؟

برای این‌که شرکت هلدینگ را به خوبی درک کنیم، لازم است ابتدا تعریف شرکت‌های سرمایه گذاری را بشناسیم. سپس به این موضوع بپردازیم که هلدینگ چه تفاوتی با یک شرکت سرمایه گذاری دارد.

تعریف شرکت سرمایه گذاری

شرکت سرمایه‌گذاری، یک بنگاه اقتصادی است که سرمایه‌ی خود را با هدف کسب سود، به خرید سهام شرکت‌ها، صندوق‌ها و سایر دارایی‌های سود‌ ده، اختصاص می‌دهد.

شرکت سرمایه‌گذاری بسته به ترجیحات سرمایه‌گذاران خود و میزان ریسک پذیری آن‌ها، سبد سرمایه گذاری (پورتفوی) خود را تشکیل داده و مدیریت می‌کند.

ویژگی مهم شرکت‌های سرمایه‌گذاری این است که هنگام خرید سهام شرکت‌ها تمایل ندارند به ساختار مدیریتی و جزئیات عملیاتی آن‌ها ورود کنند و صرفاً بر اساس ارزش سهام، سود سهام و آینده‌ی شرکت و سهام آن، تصمیم می‌گیرند که چه میزان از سبد سرمایه‌گذاری خود را به هر شرکت اختصاص دهند.

در شرکت های سرمایه گذاری، بیش از هر چیز، اصول مدیریت پورتفولیو بر انتخاب‌ها و تصمیم‌گیری‌ها حاکم است. به عبارت دیگر، این شرکت‌ها می‌کوشند ترکیبی از دارایی‌ها را تشکیل دهند که سود آن‌ها در مقایسه با ریسکی که متحمل می‌شوند، بهینه باشد.

بنابر این الزاماً قرار نیست سبد یک شرکت سرمایه‌ گذاری از نظر جنس دارایی‌ها یا جهت‌گیری استراتژیک، هم‌خوان باشند. چه بسا یک شرکت سرمایه گذاری، در کنار خرید سهام چند شرکت ساختمانی، سهم یک شرکت حوزه‌ی فناوری اطلاعات را هم خریداری کند و معتقد باشد که خریداری سهام شرکت‌های این حوزه، شاخص‌های کلی سود و ریسک آن‌ها را بهبود می‌بخشد.

البته با همه‌ی این توضیحات، بسیاری از شرکت های سرمایه گذاری ترجیح می‌دهند روی حوزه های تخصصی کار کنند و سرمایه‌ی خود را در حوزه‌های محدودی توزیع کنند، تا بتوانند تحلیل و سنجش وضعیت بازار را سریع‌تر و عمیق‌تر انجام دهند.

تعریف شرکت هلدینگ چیست؟

هلدینگ هم شرکتی است که سهام چند شرکت مختلف را می‌خرد و نگهداری می‌کند. اما هلدینگ‌ها با شرکت های سرمایه گذاری یک تفاوت مهم و کلیدی دارند:

تفاوت شرکت هلدینگ و شرکت سرمایه گذاری

هلدینگ‌ها بر خلاف شرکت های سرمایه گذاری، ادعای مدیریتی هم دارند و تمایل دارند با خریدن بخشی از سهام شرکت‌ها در تصمیم گیری‌ها و سیاست‌گذاری‌های داخلی آن‌ها ورود کنند.

اگر یک شرکت هلدینگ خودرو بخشی از سرمایه خود را به خرید سهام در یک شرکت خودروسازی اختصاص می‌دهد، قاعدتاً برنامه‌هایی برای مدیریت آن شرکت دارد یا معتقد است که اعمال نفوذ در سیاست‌های داخلی آن شرکت می‌تواند منافع اقتصادی هلدینگ را بیشتر و بهتر تأمین کند.

با این توضیحات می‌توان گفت یک شرکت هلدینگ خود را در حوزه‌ی فعالیت شرکت های سرمایه پذیر، صاحب‌نظر می‌داند.

هلدینگ‌ها چگونه شرکت‌های سرمایه‌پذیر را کنترل می‌کنند؟

وقتی یک هلدینگ، سهام قابل‌توجهی از یک شرکت را خریداری کند، می‌تواند از طریق انتخاب یک یا چند نفر از اعضای هیأت مدیره،‌ روی تصمیم‌های شرکت تأثیر بگذارد.

اما انتخاب عضو هیأت مدیره، صرفاً یکی از روش‌های کنترل و اعمال نفوذ است. هر شرکتی بسته به اساسنامه و چارت سازمانی خود، ارکان اداره‌کننده‌ی متعددی دارد و فرایند در اختیار گرفتن هر یک از این ارکان هم، شفاف و مشخص است.

بنابراین ممکن است یک هلدینگ، با مالکان یک شرکت مذاکره کرده و توافق‌نامه‌ای را تنظیم کند که بر اساس آن، به ازاء خرید بلوک مشخصی از سهام شرکت، اختیار تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری و حتی مدیریت عملیاتی بخشی از شرکت را در دست بگیرد.

نحوه‌ی ورود شرکت هلدینگ در اداره‌ی امور شرکت‌های زیرمجموعه، تابع قواعد مکانیکی و از پیش‌تعیین‌شده نیست و حد و حدود این دخالت‌ها، تابع شکل توافق (یا چارچوب‌های از پیش‌ تعریف شده‌ی شرکت سرمایه‌پذیر) است.

اما عرف این است که برای مشخص کردن قدرت هلدینگ، از دو اصطلاح نفوذ قابل ملاحظه و کنترل استفاده می‌کنند.

تفاوت نفوذ و کنترل

نفوذ قابل ملاحظه (به انگلیسی: Significant Influence) به معنای توانایی مشارکت در تصمیم‌گیری‌های مربوط به سیاست‌های مالی و عملیاتی شرکت است.

اما کنترل به این معناست که اداره‌ی کامل سیاست‌های مالی و عملیاتی یک شرکت، در اختیار هلدینگ قرار می‌گیرد.

بنابراین می‌توانید حدس بزنید که برای کنترل یک شرکت، لازم است بلوک بزرگی از سهام آن خریداری شود.

ساختار هلدینگ چه مزیت‌هایی دارد؟

انگیزه‌های متنوعی برای استفاده از ساختار هلدینگ وجود دارد.

به عنوان مثال، ممکن است یک شرکت، به تدریج زیرمجموعه‌های متعددی تشکیل دهد یا بخش‌های مختلفی از آن، در قالب شخصیت‌های حقوقی مستقل، فعال شوند.

تأسیس یک شرکت به عنوان هلدینگ که سهام با نفوذ قابل ملاحظه (یا حتی کل سهام) شرکت‌های زیرمجموعه را در اختیار دارد، کمک می‌کند تا ضمن راهبری کلان کل مجموعه، زمینه برای شکل‌گیری چابکی مطلوب در زیرمجموعه‌ها هم فراهم شود.

چنین هلدینگ‌هایی از دل خود شرکت‌ها سر بر می‌آورند.

در این وضعیت، معمولاً شرکت هلدینگ، نگاه کلان‌تری به فعالیت‌های کل مجموعه دارد و می‌تواند در جابه‌جایی و تخصیص منابع، نگاهی سیستمی‌تر و استراتژیک‌تر داشته باشد.

شاید یکی از بهترین‌ نمونه‌های این نوع هلدینگ‌ها در سطح جهان، شرکت آلفابت باشد که در گوگل ریشه دارد؛ اما امروز مالک گوگل محسوب می‌شود و سایر فعالیت‌ها را هم در قالب شرکت‌های مستقل مدیریت می‌کند.

اما همیشه‌ی شرکت‌های هلدینگ به این شیوه شکل نمی‌گیرند. گاهی شرکت‌های بزرگ به خاطر اهمیت استراتژیک برخی کسب و کارها، با خرید سهام، کنترل مدیریتی آن شرکت‌ها را در اختیار می‌گیرند.

هم‌چنین هلدینگ‌های تخصصی هم وجود دارند که تا حدی به شرکت‌های سرمایه گذاری شبیه‌اند. آن‌ها در یک زمینه‌‌ی ویژه، دانش تخصصی دارند و اگر به نتیجه برسند که پتانسیل یک شرکت بالا و قدرت مدیریتی آن ضعیف است، آن را وارد هلدینگ خود می‌کنند و پس از ایجاد تحول در شرکت، سهام آن را واگذار می‌کنند.

البته ما به انگیزه‌های مشروع و اخلاقی و حرفه‌ای اشاره کردیم. اما فرار مالیاتی، جابجایی منابع مالی و پول‌های کثیف میان شرکت‌ها و نیز اخذ تسهیلات ویژه می‌توانند انگیزه‌های دیگری باشند که افرادی را به ثبت شرکت در قالب هلدینگ تشویق می‌کنند.

شرکت های هلدینگ در بازار بورس ایران

در حال حاضر شرکت‌های هلدینگ متعددی در بازار بورس کشور فعال هستند که از جمله‌ی آن‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • توسعه سرمایه و صنعت غدیر
  • سرمایه گذاری دارویی تأمین
  • سرمایه گذاری صنایع پتروشیمی
  • گروه سرمایه گذاری سایپا
  • گسترش سرمایه گذاری ایران خودرو

فهرست کامل شرکت‌های هلدینگ پذیرفته شده در بورس را می‌توانید در سایت سازمان بورس ببینید.

البته واضح است که قرار نیست حتماً یک شرکت هلدینگ در بازار بورس فعال باشد. اما از آن‌جا که شرکت‌های بورسی ملزم به ارائه‌ی گزارش‌های شفاف‌سازی متعدد هستند، پیگیری گزارش‌های این نوع شرکت‌ها می‌تواند نقطه‌ی‌ آغاز خوبی برای آشنایی بیشتر با فضای هلدینگ‌ها باشد.

ضمناً می‌توانید با دانلود نمونه اساسنامه شرکت هلدینگ پیشنهادی سازمان بورس، کمی بیشتر با فضای این درک ریسک سرمایه‌گذاری شرکت‌ها آشنا شوید:

معادل فارسی هلدینگ

بسته به این‌که در چه فضایی فعالیت کنید و اصطلاح هلدینگ را برای چه مخاطبی به کار ببرید، معادل فارسی آن می‌تواند متفاوت باشد.

مثلاً با مراجعه به سایت سازمان بورس می‌بینید که این شرکت، شرکت هلدینگ و شرکت مادر را به عنوان مترادف به‌کار برده است (+).

اما این را هم باید به خاطر داشته باشیم که برای شرکت مادر در زبان انگلیسی اصطلاحِ مستقلِ Parent Company وجود دارد و دقیق‌تر این است که شرکت مادر را برای مجموعه‌ای به کار ببریم که تقریباً تمام مالکیت شرکت زیرمجموعه را در اختیار دارد. در چنین حالتی، به شرکت زیرمجموعه‌ هم، شرکت تابعه یا Subsidiary Company گفته می‌شود.

ضمناً کسانی که اصطلاح شرکت مادر را به عنوان معادل هلدینگ به کار می‌برند، برای هلدینگ تخصصی هم از اصطلاح شرکت مادر تخصصی استفاده می‌کنند.

استراتژیست‌ها و علاقه‌مندان به مدیریت استراتژیک، گاهی از اصطلاح بنگاه (Firm) برای اشاره به هلدینگ‌هایی که کسب و کارهای متعدد را در اختیار دارند استفاده می‌کنند (در واقع Firm را مجموعه‌ای از Business‌ها در نظر می‌گیرند).

البته این را می‌دانیم که اقتصاد‌دان‌ها، بنگاه را به معنای بسیار گسترده‌تری به‌کار می‌برند و حتی کسب و کاری در مقیاس یک نانوایی کوچک را هم بنگاه اقتصادی در نظر می‌گیرند.

اما فراموش نکنید که همه‌ی این نام‌گذاری‌ها قراردادی هستند و معیارهای کاملاً عینی و صلب در این زمینه وجود ندارد. نه می‌توانیم بین نفوذ و کنترل مرز قطعی تعریف کنیم و نه میان سرمایه‌گذاری و هولدینگ.

چون حتی یک شرکت سرمایه‌گذاری که سهامش کمتر از نفوذ مستقیم در شرکت است، می‌‌تواند با مدیریت عرضه و تقاضای سهم یک شرکت، مدیران آن را تا حدی تحت فشار قرار دهد.

بگذریم از این‌که بسیاری از شرکت هایی که خود را شرکت سرمایه گذاری می‌نامند، واقعاً سهامی در حد هلدینگ و کنترل در شرکت‌های مختلف خریداری می‌کنند.

بنابراین بهترین روش این است که وقتی از این اصطلاحات استفاده می‌کنیم، به مخاطب بگوییم که چه تعریفی در ذهن داریم و آن‌ها را به چه معنایی به‌کار می‌بریم.

و البته به یاد داشته باشیم که هلدینگ همیشه به ساختاری متشکل از رابطه‌ی چند شخصیت حقوقی مستقل اشاره دارد و یک شرکت منفرد، هر چقدر هم که فعالیت‌های متنوعی را درون خود سامان داده باشد، نمی‌تواند خود را هلدینگ بنامد.

اگر به استراتژی و مدیریت استراتژیک علاقه‌مند هستید، می‌توانید در ادامه‌ی این بحث، درس سطوح مختلف استراتژی را بخوانید. از میان سه سطح استراتژی، سطح سوم یعنی Corporate Strategy (استراتژی شرکتی) به مسائل استراتژیک مورد توجه هلدینگ‌ها می‌پردازد.

دسترسی کامل به مجموعه درس‌های کارآفرینی برای اعضای ویژه متمم امکان‌پذیر است.

نسبت ریسک به ریوارد چیست؟

نسبت ریسک به ریوارد به معنای این است در ازای قبول چه مقدار زیان، سود احتمالی در یک سرمایه گذاری را می توان بدست آورد. معامله‌گران حرفه‌ای در بازار ارزهای دیجیتال و بازارهای مالی از نسبت Risk Reward به عنوان یکی از مشخصه‌های اساسی در استراتژی معاملاتی استفاده می کنند. یک معامله گر حرفه ای همیشه در معامله خود به دنبال بیشترین احتمال سود و کمترین مقدار زیان است. در این مقاله به بررسی نسبت ریسک به ریوارد خواهیم پرداخت.

به عنوان یک معامله گر باید با مفهوم ریسک و خطر در معامله آشنایی پیدا کنید فرقی ندارد که یک تریدر نوسان‌گیر باشید یا به دنبال شناسایی روندها و همراه شدن درک ریسک سرمایه‌گذاری با آن باشید،.برای درک بهتر از بازار باید با مفهوم ریسک و همچنین شناخت میزان ریوارد یا سود در یک معامله و مقایسه نسبت این دو آشنا شد، این آشنایی به شما کمک میکند تصمیمات بهتر و منطقی تری اتخاذ کنید. در واقع هیچ معامله‌ای نیست که بدون ریسک بوده و تماما سودآور باشد. این دو مفهوم همواره در بازار مالی وجود دارد و برای موفق بودن در سرمایه‌گذاری باید به بررسی نسبت ریسک به ریوارد یا Risk / Reward پرداخت. در هر معامله بایستی نسبت ریسک به سود را محاسبه کنید؛ یعنی در هر معامله باید بدانید که حاضرید برای بدست آوردن سود مورد نظر خطر از دست دادن چند دلار از سرمایه خود را بپذیرید؟ اگر این موضوع را بررسی کردید، در واقع شما در حال محاسبه نسبت Risk / Reward سرمایه گذاری خود هستید.

مطالعه بیشتر:

چرا باید نسبت Risk / Reward معاملات خود را محاسبه کنید؟

اصولا معامله‌گران نسبت ریسک به ریوارد را به نسبت R/R(نسبت آر به آر) می خوانند. در واقع این نسبت معرف این است که در ازای از دست دادن 1 دلار از سرمایه خود، خواهان به دست آوردن چه مقدار سود هستید. محاسبه این نسبت بسیار ساده است. حد سود در واقع بالاترین مقدار سود احتمالی است که در یک معامله انتظار کسب آنرا دارید. حد ضرر، قیمتی است که اگر ارز دیجیتالی یا سهامی که خریداری کردید به آن قیمت برسد از آن خارج خواهید شد. برای محاسبه این نسبت، حد ضرر معامله خود را به حد سود تقسیم کنید؛ نتیجه این تقسیم، نسبت ریسک به ریوارد سرمایه‌گذاری شما خواهد بود. با ذکر یک مثال این موضوع را ادامه می‌دهیم.

فرض کنید قصد خرید یک ارز دیجیتال را دارید؛ اصولا باید برای هر معامله‌ای، قیمت ورود، قیمت حد سود و قیمت حد ضرر را پیش از خرید آن تعیین کنید و معامله‌گران حرفه‌ای تحت هیچ شرایطی این حدود را تغییر نخواهند داد. قیمت درک ریسک سرمایه‌گذاری ورود، قیمتی است که قصد خرید دارایی را دارید. حد سود، بالاترین میزان سودی است که از معامله روی یک دارایی دیجیتال انتظار دارید . اما زمانی که بازار در جهت حرکت نکند و معامله وارد ضرر شود نقطه‌ای برای حد ضرر در نظر گرفته که از بازار خارج خواهید شد. تقسیم قیمت حدضرر به قیمت حد سود و عدد به دست آمده را نسبت ریسک به ریوارد می‌گویند. هرچه نسبت Risk / Reward عدد کوچکتری باشد، به این معنی است که شما سود بالاتری را به نسبت زیان احتمالی انتظار دارید.

نحوه محاسبه نسبت ریسک به سود

با فرض اینکه معامله گری قصد خرید بیت کوین را با دید سرمایه‌گذاری بلند مدت داشته باشد، بر اساس تحلیل حد سود را از نقطه ورود، ۱۵ درصد در نظر میگیرد. اما اگر تحلیل او نادرست باشد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ در نتیجه باید برای این تحلیل خود حدضرر تعیین کند؛ بر اساس تحلیل، حد ضرر خود را ۵ درصد در نظر میگیرد. این اعداد بر اساس تحلیل تکنیکال و استفاده از ابزارهای موجود در تحلیل تکنیکال مشخص میشود. برای محاسبه نسبت ریسک به ریوارد به این دو قیمت احتیاج داریم.

حد سود این خرید ۱۵ درصد و حد ضرر آن ۵ درصد تعیین شده است, نسبت Risk / Reward این معامله چند است؟

۰.۳۳= ۵/۱۵ . نسبت ریسک به ریوارد را به صورت اختصار ۱:۳ نشان می‌دهند. این نسبت نشان می‌دهد که به ازای هر یک واحد ریسک، ۳ واحد سود انتظار داریم. به عبارت دیگر، در ازای از دست دادن هر ۱ دلار، انتظار کسب ۳ دلار را داریم. بنابراین اگر با ۱۰۰ دلار وارد این معامله شویم، سود احتمالی ما ۱۵ درصد و ضرر احتمالی ۵ درصد خواهد بود.

برای کاهش نسبت، باید حد ضرر را به قیمت ورود به معامله نزدیکتر کنیم. این اعداد را نمی‌توان به دل خواه انتخاب کرد؛ بلکه این اعداد برگرفته از تحلیل تکنیکال است. در صورتی که یک معامله، نسبت ریسک به ریوارد بالایی دارد، بهتر است آن معامله انجام نشود و به دنبال فرصت بهتری برای سرمایه گذاری باشیم.

نسبت ریوارد به ریسک

دراین روش از معکوس نسبت ریسک به ریوارد یعنی نسبت ریوارد به ریسک استفاده می شود. نسبت ریوارد به ریسک مفهوم جدیدی نیست و فقط نمایش دیگری از همان مفهوم ریسک به ریوارد است. نسبت ریوار به ریسک در مقایسه با نسبت ریسک به ریوارد بهتر درک می‌شود و به همین دلیل بیشتر مورد استفاده قرار می‌گیرد. محاسبه آن دقیقا برعکس نسبت ریسک به ریوارد است. در مثال بالا، نسبت ریوارد به ریسک از تقسیم ۱۵ بر ۵ بدست می‌آید. در نتیجه این نسبت برابر ۳ خواهد بود. در این صورت، هر چه این نسبت بالاتر باشد، شرایط بهتری برای سرمایه فراهم خواهد شد.

مفهوم ریسک و ریوارد چیست؟

مفهوم ریسک و پاداش تنها به بازارهای مالی اختصاص ندارد. برای درک بهتر مفهوم نسبت ریسک به ریوارد مثالی خارج از بازارهای مالی را عنوان می کنیم. یک باغ وحش که در آن انواع حیوانات وحشی نگهداری می‌شود را در نظر بگیرید. مطمئنا ورود به قفس حیوانات برای مردم و بازدیدکننده ممنوع است و این کار تخلف به حساب می‌آید. در این زمان اگر شخصی پیشنهاد 1بیت کوین در ازای ورود به قفس پرندگان و غذا دادن به آنها را به شما بدهد، ریسک این کار برای شما چیست؟

به دلیل آنکه ورود افراد به قفس حیوانات ممنوع است، با انجام این‌کار، طبق قوانین با شما برخورد خواهد شد؛ این تنها ریسک انجام این کار است و پاداش آن یک بیت کوین خواهد بود.

دراین حال فرض کنید فرد دیگری به شما پیشنهاد می‌دهد که اگر وارد قفس شیرها شوید و به آنها غذا بدهید، ۲ بیت کوین به شما خواهد داد. اکنون ریسک این‌کار را برای شما چه خواهد بود؟. علاوه بر برخورد قانونی با شما، خطر وجود شیر نیز شما را تهدید می‌کند. غذا دادن به پرندگان خطر جانی برای شما ندارد اما در صورت ورود به قفس شیرها، ممکن است جان خود را از دست بدهید. پس برای ورود به قفس شیرها شما با دو ریسک مواجه هستید که ممکن است آسیب جدی به شما وارد شود. اما پاداش آن بیشتر از حالت اول است؛ شما با ورود به قفس شیرها ۱ بیت کوین بیشتر بدست خواهید آورد. کدام‌ یک از دو حالت بالا انتخاب بهتری می تواند باشد؟ هرچند در هر دو حالت احتمال برخورد قانونی با شما وجود دارد، اما انجام کدام یک ، تصمیم عاقلانه‌ تری خواهد بود؟ پاداش حالت اول ۱ بیت کوین بوده و ریسک آن برخورد قانونی باغ وحش با شماست. اما پاداش حالت دوم، ۲ بیت کوین بوده و ریسک آن علاوه بر برخورد قانونی، از دست دادن جانتان نیز خواهد بود. انتخاب حالت اول تصمیم عاقلانه تری است زیرا ریسک کم تری نسبت به حالت دوم دارد، با اینکه پاداش کمتری بدست می‌آورید. شما با این ارزیابی نسبت ریسک به ریوارد میان این دو حالت را برسی کردید.

درمعامله و معامله‌گری نیز همواره باید ریسک و سود معاملات را باهم مقایسه کنید؛ معامله گران حرفه‌ای همواره وارد معامله‌ای می‌شوند که نسبت ریسک به ریوارد منطقی‌تری دارد. برای موفقیت در سرمایه‌گذاری همواره باید نسبت Risk / Reward را بررسی کنید. این کار یکی از اصول مدیریت سرمایه در معامله‌گری است.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.