کاربرد حاشیه سود


سود خالص ممکن است مثبت یا منفی باشد. چنان‌چه حاصل محاسباتی که به آن اشاره شد، منفی باشد، به آن زیان خالص گفته می‌شود.

کاربرد حاشیه سود

مشاوره رایگان

برای دریافت مشاوره در مورد چگونگی عضویت در صندوق و شرایط سبد های مختلف کافیست عدد 2 را به سامانه زیر پیامک کنید.

  • 02191004770
  • [email protected]
  • تهران، خیابان بهشتی، پلاک 436، طبقه 4، واحد 15

خانه / سرمایه گذاری و بورس / حاشیه سود خالص در بورس و کاربرد آن در تحلیل بنیادی شرکت ها

حاشیه سود خالص در بورس و کاربرد آن در تحلیل بنیادی شرکت ها

حاشیه سود خالص از نسبت های پرکاربرد در تحلیل بنیادی می باشد و برای به دست آوردن آن میتوانید به گزارش عملکرد دوره ای شرکت مورد نظر مراجعه نمایید و از این طریق تغییرات سود هر سهم را به دست آورید و سپس اقدام به خرید سهم نمایید. ما در این مطلب قصد داریم به بررسی حاشیه سود خالص در بورس و کاربرد آن در تحلیل بنیادی شرکت ها بپردازیم.

حاشیه سود خالص در بورس

حاشیه سود خالص از نسبت های پرکاربردی است که برای انتخاب یک سهم از آن استفاده میشود و در تحلیل بنیادی کاربرد دارد در واقع تغییرات حاشیه سود خالص میتواند نشان دهنده تغییرات سود هر سهم باشد و هر شخصی که قصد سرمایه گذاری و خرید سهام یک شرکت را دارد میتواند در گزارشات دوره ای میزان تغییرات را پیش بینی نماید و در نهایت اقدام به خرید سهم در قیمت های مناسب نماید.

حاشیه سود خالص چیست؟

حاشیه سود خالص در بورس و کاربرد آن در تحلیل بنیادی شرکت ها

یکی از نسبت های سودآوری حاشیه سود می باشد که روش به دست آمدن آن بصورت تقسیم درآمد خالص بر درآمد، یا سود خالص بر فروش می باشد. میزان درآمد یا سود خالص امکان دارد با تفریق همه هزینه های شرکت (هزینه هایی مانند؛ هزینه مواد اولیه، هزینه های عملیاتی و هزینه های مالیاتی) از کل درآمد به دست بیاید.

حاشیه سود به صورت درصد حاشیه سود نمایش داده میشود و در حقیقت این نسبت حاشیه سود خالص بیان میکند که‌ از یک‌تومان فروش شرکت، چه ‌میزان از آن به سود خالص تبدیل‌ گردیده است. به‌ طور مثال، حاشیه‌ سودخالص ۴۰ درصدی بیان میکند که‌ از ۱۰۰۰ تومان فروش محصولات شرکت، ۴۰۰ تومان سودخالص حاصل شده است.

مفهوم حاشیه سود معمولا برای اشاره به حاشیه سود خالص مورد استفاده قرار می‌گیرد.
فرمول کاربرد حاشیه سود محاسبه حاشیه سود :

حاشیه سود خالص و کاربرد آن در تحلیل بنیادی

کاربرد حاشیه سود خالص در تحلیل بنیادی شرکت ها

حاشیه سود خالص در بورس و کاربرد آن در تحلیل بنیادی شرکت ها

حاشیه سود خالص از نسبت های پر کاربرد در تحلیل بنیادی می باشد که سرمایه گذاران با استفاده از آن میتوانند سود شرکت ها را پیش بینی کنند.

نحوه محاسبه سود خالص و حاشیه سود خالص :

در صورت های مالی شرکت ها سود خالص سودی می باشد که بعد از کسر درآمدهای شرکت و سایر هزینه ها به دست خواهد آمد. از سود خالص به منظور تقسیم سود نقدی در مجامع استفاده مینمایند به بیان ساده تر یعنی قسمتی از سود خالص در مجمع بین سهامداران شرکت توزیع خواهد شد.

به همین ترتیب حاشیه سود خالص شرکت نیز از تقسیم سود خالص بر مبلغ فروش شرکت به دست می اید.

درصد حاشیه سود خالص شرکت که کاربرد حاشیه سود در فوق به نوضیح آن پرداختیم نشان می دهد که از هر ۱ تومان فروش شرکت چقدر از آن به سود خالص تبدیل شده است.

به طور مثال اگر حاشیه سود خالص شرکت ۱۵ درصد باشد یعنی از هر ۱۰۰ تومان فروش شرکت ۱۵ تومان آن به سود خالص تبدیل شده است.

شرکت ها از دو طریق که عملیاتی هم میباشد می توانند سود خالص خود را افزایش دهند که دربر گیرنده موارد زیر است:

  1. افزایش مبلغ فروش شرکت
  2. کاهش هزینه های شرکت

نکات مهم در رابطه با حاشیه سود خالص:

۱-تغییرات حاشیه سود خالص و حاشیه سود ناخالص میتواند نشان دهنده تغییرات سود هر سهم باشد و هر شخصی که قصد سرمایه گذاری و خرید سهام یک شرکت را دارد میتواند در گزارشات دوره ای میزان تغییرات را پیش بینی نماید و در نهایت اقدام به خرید سهم در قیمت های مناسب نماید.

۲-برای تجزیه و تحلیل و بررسی حاشیه سود خالص و ناخالص شرکت باید از گزارش عملکرد دوره ای شرکت کمک گرفت چون امکان دارد شرکتی در پیش بینی های خود محتاطانه عمل کند و حاشیه سود خالص یا حاشیه سود ناخالص را کمتر نشان دهد اما در بررسی گزارش میان دوره ای حاشیه سود خالص، یا ناخالص شرکت به نسبت پیش بینی بیشتر باشد.

توجه فرمایید این موضوع میتواند یکی از نشانه های بهبود حاشیه سود شرکت در آینده و تعدیل آن به نسبت گزارش ها در گذشته باشد. بر همین اساس حتما باید در گزارش های میان دوره، میزان حاشیه سود خالص و ناخالص را محاسبه نماییم.

به این صورت که سود ناخالص و یا سود خالص شرکت را بر مقدار فروش شرکت تقسیم میکنیم و سپس این نسبت به دست می آید و مقدار تغییرات آن را در گزارش های میان دوره ای بررسی و عملکرد شرکت را مورد سنجش قرار می دهیم.

Compatible data.

Lorem ipsum dolor sit amet, consectetur adipis scing elit, sed do eiusmod tempor incididunt ut labore et dolore magna aliqua.

enim ad minim veniam quis nostrud exercita ullamco laboris nisi ut aliquip ex ea commodo consequat.

  • Pina & Associates Insurance
  • Payment at Contingency
  • Amount of Payment

Two Most-Cited Reason

Consectetur adipiscing elit, sed do eiusmod tempor incididunt ut labore dolore magna aliqua. enim ad minim veniam, quis nostrud exercitation ullamco laboris nisi ut aliquip ex commodo consequat. duis aute irure dolor in reprehenderit in voluptate.

مقدمه

جواب این سوال را در پایان این نوشتار کاربردی با هم مرور خواهیم کرد.

سود ناخالص:

اگر درآمد حاصل از کل فروش یک شرکت را برای یک دوره خاص (مثلا 1 ساله) داشته باشیم و بهای تمام شده کالا و خدمات به فروش رفته را از آن کسر کنیم، باقیمانده را سود ناخالص می نامند.

سود عملیاتی:

سود ناخالص فعلا اختلاف بین کل فروش و بهای تمام شده را نشان می دهد،حال اگر از سود ناخالص هزینه های مربوط به فروش، هزینه های عملیاتی، واحد تجاری از جمله اجاره و بیمه،حمل و نقل و کرایه، حقوق و دستمزد و استهلاک و . را کسر کنیم حاصل آن سود عملیاتی خواهد بود.

سود خالص:

برخی دیگر از هزینه ها از جمله بهره، مالیات و همچنین کلیه جریانات وجوه ورودی و خروجی را باید در سود عملیاتی اثر داد. حاصل این تغییرات در سود عملیاتی و عددی که پس از محاسبه کل کسورات به دست می آید را سود خالص می نامیم.

حاشیه سود چیست؟

به طور ساده اگر هر کدام از سودهای محقق شده شامل سود ناخالص، عملیاتی و یا خالص را بر کل درآمد شرکت در آن دوره تقسیم و حاصل را در 100 ضرب کنیم، حاشیه سود شرکت به واحد درصد به دست می آید.

برای مثال در شرکت هجرت با فروش 2250 میلیارد تومانی، 70 میلیارد سود خالص محقق شده است، در نتیجه حاشیه سود خالص 3.1 می باشد.

منظور از EPS چیست ؟

سود خالص را اگر در بازه یک ساله در نظر بگیریم و بر تعداد سهام شرکت تقسیم کنیم به آن EPS ( Earning Per Share ) یا سود هر سهم که اصطلاحی رایج به حساب می آید اطلاق می شود.

منظور از DPS چیست ؟

بخشی یا کل سودی که برای هر سهم در یک سال مالی محقق شده را می توان بین سهامداران بصورت نقدی توزیع کرد که به آن DPS (Dividend Per Share) می گویند.

نسبت پی بر ای ( P/E ) :

یکی از نسبت های موثر و کاربردی در تحلیل سهام نسبت قیمت سهم به سود یا درآمد آن می باشد. برای مثال اگر قیمت سهم 100 تومان و سود هر سهم 20 تومان باشد، نسبت پی به ای آن 5 مرتبه خواهد بود که با مقایسه این نسبت در گروه های مالی میتوان رشد قیمت نسبت به درآمد سهم را سنجید.

نکات مهم:

در تعریف سود و محاسبه حاشیه سود باید هر گروه را بصورت مستقل در نظر داشت. برای مثال نمی توان حاشیه سود یک شرکت پخش دارویی را با یک شرکت خودروساز مقایسه کرد.

لزوما کل سود محقق شده بصورت سود نقدی یا DPS بین سهامداران توزیع نمی شود و ممکن است برای اموری همچون سود انباشته استفاده گردد.

نسبت پی به ای به تنهایی معیار کاملی برای تحلیل ارزندگی شرکت ها نیست.برای بسیاری از شرکت ها که سود قابل تحقق یا تحقق یافته ندارند و اتفاقا هر دوره در حال شناسایی زیان هستند و همچنین در شرایطی که تورم بر ارزش گذاری شرکت ها حاکم است، باید از روش های دیگری برای سنجش استفاده کرد.

روش های محاسبه سود

در این مقاله سعی شده است تا شما را با دو روش محاسبه سود آشنا کنیم

سود به روش لایفو بهتر محاسبه می شود یا فایفو؟

fifo / فایفو

روشی است كه موجودی ها همواره به طور منظم گردش داشته و همواره كالاهای جديد وتازه در دسترسی باشد.

مثلا در يك كارخانه رنگ سازی ممكن است ابتدا قوطی های رنگ قديمی به فروش برسد واز ماندن زياد وفساد آن جلوگيری گردد به اين روش كه از اولين موجودی های اول استفاده شود روش اولين وارده يا فايفو گويند.

اما در مورد برخی از اقلام ديگر موجودی روش اولين صادره آن معمولا از آخرين محموله كه در سطح بالا قرار گرفته است صورت ميگيرد اما داروها ويا سبزيجات يا كالاهای زود فاسد شدنی بايد ابتدا به مصرف برسد يعنی كالاهای اول وارده اول صادر شود به روش اولين صادره از آخرين وارده لايفو گويند.

كاربرد اين روش كه متداولترين روش ارزيابی موجودی هاست بسيار آسان است گردش اقلام بهای تمام شده در اين روش معمولا با گردش فيزيكی اقلام موجودی ها مطابقت ميكند.

ضمنا اجرای اين روش در دوره هايی كه قيمت ها در حال افزايش است موجب ايجاد سود ناخالص بيشتر ميشود عليرغم مزايای فوق سود بيشتر موجبات ماليات بر درآمد بيشتر را فراهم می آورد ودرآمدهای جاری با اقلام بهای تمام شده نسبتا قديمی مقايسه می شود ودر نتيجه كارايی و سودآوری بيش از واقع نشان داده می شود ضمن اينكه برای جايگزينی اقلام موجودی ها بهای بيشتري نيز بايد پرداخت كرد.

تطابق (مقابله) اقلام بهای تمام شده قديمی با درآمدهای جاری موجب ايجاد سوء ناشی از نگهداری موجودی ها ميشود كه بنوبه خود باعث نشان دادن قدرت سود آوری بيش از واقع واحتمالا گمراهی گروههای ذینفع می شود.

lifo / لایفو

مزيت عمده اين روش اين است كه در دوره افزايش قيمتها سود ناخالص به ميزاني كمتر محاسبه و ماليات بر درآمد كمتری پ رداخت گردد. كه موجب بهبود وضعيت نقدينگی وگردش وجوه نقد می شود ضمنا درآمد جاري با اقلام بهای تمام شده نزديك به قيمت های جاری مقايسه و مقابله و در نتيجه سود ناخالص نيز سود آوری تجاری را بهتر نشان می دهد.

اگر اين روش در چند دوره مالی متوالی به كار برده شود اقلام موجودی های منعكس در ترازنامه با ارزش به مراتب كمتر از قيمتهاي جاری در موقع افزايش قيمت ها نشان داده ميشود زيرا مبنای اقلام بهای تمام شده قديمی ونسبتا ارزان (كه موجب پايين آمدن غير عادی بهای تمام شده كالای فروش رفته است) محاسبه و ارزيابی شده است وافزايش سود غير معقولی را موجب خواهد شد.

در دورهايی كه قيمت ها در حال افزايش باشد اجرای لايفو موجب محاسبه سود ناخالص كمتر در مقايسه با روش فايفو می شود اگرچه سود كمتر موجب پرداخت ماليات كمتری می گردد اما سود هر سهم ارائه تصويری نادرست از قدرت سودآوری شركت يا واحد تجاری را موجب می شود لذا اين است كه مسئولين كشورهاي صنعتی شركتها را مقيد كرده اند تا جهت مقاصد مالياتی در صورت استفاده از لايفو آن را در محاسبه سود ناخالص به منظور گزارشگری مالی نيز بكار برند.

حساب جم با بیش از ۲۳ سال سابقه در ارائه گزارش حسابرسی شرکتها، موسسات و اشخاص در حداقل زمان ، دفاعیه مالیاتی، همچنین کاهش قطعی مالیات مشاغل و اشخاص حقیقی و رسیدگی به جرائم مالیات تراکنشهای بانکی توانسته است رضایت کامل شما عزیزان را جلب نماید. حساب جم با تهیه و تنظیم اظهارنامه های مالیاتی در اسرع وقت و استقرار بهینه حسابداری منطبق با استانداردهای حسابداری در بین برترین های حرفه خود در کشور قرار دارد. تخصصی ترین خدمات حسابرسی و حسابداری را از متخصصین و مشاوران مالیاتی حساب جم بخواهید

سود خالص و حاشیه سود خالص؛ از تعریف تا کاربرد

سود خالص

در بازارهای مالی، اغلب فعالان مدام با اصطلاحاتی نظیر سود خالص، حاشیه سود خالص و امثال آن روبه‌رو می‌شوند. مفهوم بسیاری از این عبارت‌ها در واقع همان وجه تسمیه‌ی آن‌هاست و در نگاه اول قابل‌ درک برای فعالین بازار است؛ اما برخی از آن‌ها ممکن است برای فعالان مبتدی قدری سؤال‌برانگیز باشد. در این مقاله سعی داریم تا به مفهوم سود خالص و حاشیه سود خالص به طور خلاصه اشاره کنیم تا به برداشتی صحیح از مفهوم سود خالص و نسبت حاشیه سود خالص برسیم.

قبل از مطالعه‌ی این مقاله پیشنهاد می‌کنیم تا مقاله‌ی مربوط به انواع سود را از دست ندهید.

جریانات درآمدی

هر شرکت یا بنگاه فعال اقتصادی دارای جریانی درآمدی است. حال اگر حوزه‌ی فعالیت این شرکت تولیدی باشد، جریان اصلی درآمدی آن نشأت‌گرفته از فروش کالاها، اگر حوزه‌ی فعالیت شرکت خدماتی باشد، جریان اصلی درآمدی آن از طریق ارائه خدمات و اگر شرکت سرمایه‌گذاری باشد، جریان اصلی درآمدی آن ناشی از سود حاصله از سرمایه‌گذاری آن است.

باید به این نکته اشاره کرد که جریانات درآمدی صرفاً از طریق فعالیت اصلی شرکت شناخته نمی‌شوند و یک شرکت حتی اگر فعالیت اصلی‌اش تولیدی باشد، بازهم ممکن است از فعالیت‌های سرمایه‌گذاری درآمدهایی داشته باشد. به‌طورکلی به هرگونه عایدی شرکت چه از طریق فعالیت اصلی و چه از طریق سایر فعالیت‌ها درآمدهای شرکت گفته می‌شود. در درآمد کل قاعدتاً سهم فعالیت اصلی شرکت بسیار بیشتر از سایر فعالیت‌هاست.

جریانات هزینه‌ای

یک بنگاه اقتصادی در طول یک سال مالی، هزینه‌هایی دارد که برخی از آن‌ها مرتبط با بدنه‌ی اصلی تولید، برخی مربوط به هزینه‌های سربار، مالیات‌ها، سایر هزینه‌ها و… هستند. عمده‌ی سهم اقلام حسابداری در هزینه‌های مربوط به شرکت‌های تولیدی، بهای تمام‌شده‌ی کالای فروش رفته است.

سود خالص

پس از شناخت جریانات درآمدی و هزینه‌ای برای شرکت‌ها به سراغ مفهومی به نام سود خالص می‌رویم. همان‌طور که واضح است سود خالص برابر تفاوت درآمدها و هزینه‌هاست. درواقع در سود خالص، تمام درآمدها از هر طریقی که باشد، (چه فعالیت اصلی و چه سایر درآمدها) و همین‌طور تمام هزینه‌ها از هر طریقی که باشد (هزینه‌های مربوط به فعالیت اصلی و سایر هزینه‌ها) محاسبه و تفاوت آن‌ها مدنظر است.

حاشیه سود خالص چیست؟

حاشیه سود خالص یک نسبت مالی است که برای محاسبه‌ی درصد سودی که یک شرکت از کل درآمد خود، به دست می‌آورد، استفاده می‌شود. این نسبت از تقسیم سود خالص بر کل درآمد به دست می‌آید و معمولاً به شکل درصدی بیان می‌شود. معیار و میزان خاصی نمی‌توان برای آن مطرح کرد و با توجه‌ به صنعت مدنظر می‌توان ارقام متفاوتی را برای آن متصور بود. البته ممکن است بالاتر بودن این نسبت برای سهام‌داران مطلوب‌تر باشد.

تحلیل نسبت حاشیه سود خالص

نسبت حاشیه سود خالص برای توصیف توانایی یک شرکت برای تولید سود استفاده می‌شود. حاشیه سود خالص یک شاخص قوی از موفقیت کلی یک شرکت است اما باید به این نکته اشاره کرد که صرف توجه به یک عدد برای اشاره به عملکرد کلی شرکت کافی نیست.

بالا بودن نسبت حاشیه سود خالص

حاشیه سود خالص بالا نشان‌دهنده کنترل مؤثر هزینه‌ها و یا افزایش قابل‌توجه درآمدها نسبت به هزینه‌های انجام شده در شرکت است. این امر می‌تواند ناشی از سه موضوع باشد:

مدیریت کارآمد:

هزینه‌های کم:

استراتژی‌های قیمت‌گذاری قوی:

پایین بودن نسبت حاشیه سود خالص

کم بودن نسبت حاشیه سود خالص بدان معناست که شرکت کاربرد حاشیه سود تحت‌تأثیر یک ساختار ناکارآمد است. این ساختار ناکارآمد می‌تواند در هر یک از عواملی که به‌عنوان عوامل اثرگذار بر بالا بودن نسبت حاشیه سود خالص مطرح شد، وجود داشته باشد. به عبارت بهتر می‌توان گفت یک شرکت ممکن است ساختار مدیریتی چندان مطلوبی نداشته باشد و یا بهره‌وری آن کم بوده و هزینه‌های زیادی را داشته باشد؛ همین‌طور ممکن است استراتژی‌های قیمت‌گذاری شرکت اشتباه بوده باشند و بر این نسبت و کم‌شدن مقدار آن اثر گذاشته باشند.

محدودیت‌های نسبت حاشیه سود خالص

نسبت حاشیه سود خالص در عین فوایدی که دارد دارای محدودیت‌هایی نیز هست که در ادامه به مواردی از آن اشاره می‌کنیم.

  1. مقایسه‌ی شرکت‌ها: از مهم‌ترین این عوامل می‌توان به عدم قابلیت مقایسه‌ی عدد به‌دست‌آمده در صنایع مختلف اشاره کرد و بهتر است این نسبت را فقط برای شرکت‌های شاغل در گروه‌های یکسان مقایسه کرد. به طور مثال مقایسه‌ی این نسبت برای یک شرکت خودروسازی و یک شرکت صنایع غذایی ممکن است ما را در تفسیر نتایج به‌دست‌آمده دچار خطا کند؛ چراکه ساختار شرکت‌ها به‌شدت متفاوت است.
  2. شرکت‌های دارای بدهی: ممکن است برخی از بنگاه‌ها از ابزار اهرم مالی استفاده کرده باشند. اهرم مالی به بیانی ساده به معنای تأمین مالی از طریق بدهی است؛ یعنی شرکت با خلق بدهی بیشتر به سراغ تأمین مالی رود که این کار نیز قواعد خاص خودش را دارد که بحث موردنظر ما نیست. اگر شرکتی از ابزار اهرم مالی استفاده کند، به دلیل بالاتر بودن بدهی‌هایش باید هزینه‌های بهره‌ی بالاتری بپردازد و نسبت حاشیه سودش کمتر می‌شود، اما این لزوماً به معنای عملکرد بد و ضعیف شرکت نیست.
  3. هزینه‌های استهلاک: شرکت‌هایی که به فراخور فعالیتشان ماشین‌آلات و تجهیزات زیادی دارند، طبیعتاً در صورت‌های مالی‌شان هزینه‌های استهلاک بالاتری نیز دارند که سود خالص و حاشیه سود خالص را کاهش خواهد داد. اما این نکته هم لزوماً به معنای عملکرد ضعیف شرکت نیست.
  4. دست‌کاری سود: مدیران ممکن است برای افزایش سود خالص و همین‌طور افزایش نسبت حاشیه سود خالص، هزینه‌های بلندمدت مفید مانند تحقیق و توسعه را کاهش دهند. این کار اگر چه در کوتاه‌مدت روی سود خالص اثرگذار است اما قطعاً در دیدگاه بلندمدت به‌شدت مضر بوده و ممکن است حتی سبب از دست‌ دادن بازارهای هدف محصولات شرکت و کاهش درآمد، سود و به دنبال آن کاهش نسبت حاشیه سود خالص شود.

سخن پایانی

در پایان باید گفت که شناخت سود خالص و عوامل مؤثر بر آن به‌صورت پایدار و نه صرفاً عوامل مؤثر بر کوتاه‌مدت، برای تحلیل‌گران و فعالین بازارهای مالی امری ضروری است. در بحث نسبت حاشیه سود خالص، توجه به محدودیت‌ها برای جلوگیری از اشتباه در تحلیل و استنباط از صورت‌های مالی نیز امری الزامی بوده و برای استفاده از این ابزار کارآمد در تحلیل‌ها حتماً باید به آن‌ها توجه داشت. این نسبت زیرمجموعه‌ی نسبت‌های سودآوری بوده و تحلیل روند آن نیز برای چند سال می‌تواند سودمند باشد. برای مقایسه‌ی این نسبت بین چند شرکت نیز همان‌طور که بارها اشاره کردیم، باید آن شرکت‌ها هم‌گروه و در یک صنعت باشند تا دچار اشتباه نشویم.

حاشیه سود خالص و عملیاتی؛ معیاری برای بررسی میزان سودسازی شرکت‌ها

حاشیه سود خالص و عملیاتی

مسائل مالی همیشه جایگاه ویژه‌ای در تحلیل و بررسی شرکت‌ها دارند. از EPS گرفته تا صورت‌های مالی، همگی می‌توانند عملکرد یک شرکت را برای سهام‌داران عیان کنند. سهام‌داران شاخص‌های فراوانی را در این میان بررسی می‌کنند تا بتوانند بهترین سهام را خریداری کنند. در همین خصوص، حاشیه سود خالص و عملیاتی از جمله مهم‌ترین شاخص‌هایی هستند که برای بررسی وضعیت مالی و سودسازی شرکت‌ها از آن‌ها کمک گرفته می‌شود. این دو پارامتر هم‌چنین می‌توانند بیانگر توانایی شرکت در مدیریت هزینه‌ها باشند و به همین دلیل از معیارهای مهم در تصمیم‌گیری برای سرمایه‌گذاری هستند. اما حاشیه سود چیست و حاشیه سود خالص و عملیاتی چگونه بهره‌وری شرکت‌ها را نشان می‌دهند؟

حاشیه سود یعنی چه؟

آشنایی با حاشیه سود خالص و عملیاتی

پیش از آن‌که به توضیح حاشیه سود خالص و عملیاتی بپردازیم، بهتر است ابتدا کمی در خصوص مفهوم حاشیه سود صحبت کنیم. حاشیه سود مشخص می‌کند که از هر یک ریال (یا دلار) فروش محصول، چه مقدار سود کسب می‌شود. به این منظور مقدار سود را پس از کسر مالیات، بر میزان فروش خالص تقسیم می‌کنند. حاشیه سود خود به دسته‌های مختلفی تقسیم می‌شود. حاشیه سود خالص و عملیاتی، حاشیه سود ناخالص و حاشیه سود قبل از مالیات، از جمله انواع حاشیه سود به شمار می‌روند.

حاشیه سود به صورت درصدی بیان می‌شود. مثلا حاشیه سود ۳۰ درصدی نشان‌گر آن است که درآمد خالص شرکت به ازای هر ریال برابر است با ۰.۳ ریال از کل درآمد شرکت. چنان‌چه شرکت از فروش هر ریال از محصولات خود پول بیشتری کسب کند، حاشیه سود او بالاتر می‌رود. هم‌چنین به عنوان یک نکته نیز باید این مطلب را در نظر گرفت که معمولا زمانی که صحبت از حاشیه سود می‌شود، منظور حاشیه سود خالص است.

سهام‌داران با توجه به این فاکتور می‌توانند سوددهی شرکت‌ها را با یک‌دیگر مقایسه کنند. هم‌چنین مدیران شرکت از شاخص حاشیه سود برای اندازه‌گیری تولید درآمد استفاده می‌کنند. بهترین شیوه در این میان آن است که حاشیه سود شرکت در چند دوره با شرکت‌های مشابه و فعال در همان صنعت مقایسه شود.

نکته :

درست است که بررسی میزان سود خالص معیار مهمی در تحلیل بنیادی است و افراد زیادی به آن توجه می‌کنند تا سوددهی شرکت را متوجه شوند، اما نمی‌توان فقط و فقط به سودهای خالص توجه کرد. این مسئله موجب می‌شود که عملکرد شرکت به صورت دقیق بررسی نشود. نسبت‌های حاشیه سود به جای آن‌که میزان دارایی‌ها، سهام و سرمایه‌گذاری‌های شرکت را تخمین بزنند، میزان پولی را در نظر می‌گیرند که شرکت از فروش محصولات و دارایی‌ها و سرمایه‌گذاری‌ها به دست خواهد آورد.

حاشیه سود خالص چیست؟

در صورتی که هزینه‌های عملیاتی، مالی و مالیات را از مجموع درآمد شرکت کسر کنیم، سود خالص به دست می‌آید. یعنی با کسر تمامی هزینه‌ها از سود شرکت، سود خالص به دست می‌آید.

سود خالص کاربرد حاشیه سود ممکن است مثبت یا منفی باشد. چنان‌چه حاصل محاسباتی که به آن اشاره شد، منفی باشد، به آن زیان خالص گفته می‌شود.

شناسایی شرکت‌های سودده با بررسی سود خالص انجام می‌شود. هم‌چنین به منظور محاسبه سود هر سهم نیز از این معیار استفاده می‌شود. دقیقا به همین خاطر است که معمولا به جای عبارت سود خالص، از عباراتی نظیر درآمد خالص شرکت یا EPS کاربرد حاشیه سود استفاده می‌شود. زمانی که شرکتی در مسیر رشد درآمدها و کاهش هزینه‌ها باشد، این مسئله نشان از بهبود سود خالص آن شرکت دارد.

بیشتر بخوانید

حاشیه سود خالص را در تحلیل‌ها مورداستفاده قرار می‌دهند. تغییراتی که در این معیار حاصل می‌شود، بیان‌گر تغییرات در سود هر سهم است. به این ترتیب سرمایه‌گذاران قادر خواهند بود که میزان تغییرات سهام مختلف را در دوره‌های گوناگون به دست آورند. سپس می‌‌توانند زمان مناسب را برای خرید سهم تشخیص دهند.

درصد حاشیه سود خالص نشان می‌دهد که از هر یک ریال فروش شرکت، چه اندازه از آن به سود خالص تبدیل شده است. مثلا اگر حاشیه سود خالص یک شرکت ۳۳ درصد باشد نشان می‌دهد که از هر ۱۰۰ ریال فروش شرکت، مبلغ ۳۳ ریال آن سود خالص است. لازم به ذکر است که افزایش سود خالص به دو طریق انجام می‌شود؛ یا از طریق افزایش مبلغ فروش شرکت و یا از طریق کاهش هزینه‌ها.

نکات مربوط به بررسی حاشیه سود خالص

با استفاده از گزارش عملکرد دوره‌ای شرکت، می‌توان حاشیه سود خالص و ناخالص شرکت‌ها را تحلیل و بررسی کرد اما به هر حال باید این امر را در نظر گرفت که ممکن است شرکت‌ها حاشیه سود خالص یا ناخالص خود را کمتر از میزان واقعی‌اش نشان دهند. اما در گزارش میان‌دوره‌ای، حاشیه سود خالص یا ناخالص شرکت به شکل صحیح و دقیق و درستی اعلام می‌شود.

چنان‌چه افزایش حاشیه سود خالص ناشی از افزایش فروش شرکت باشد، لازم است که دلیل آن نیز مشخص شود چرا که ممکن است در یک شرکت شاهد افزایش فروش باشیم؛ اما این افزایش ناشی از افزایش نرخ‌ها باشد. آن هم در شرایطی که مقدار فروش در مقایسه با گذشته کاهش پیدا کرده باشد. چنان‌چه این اتفاق رخ دهد باید انتظار داشت که حاشیه سود ناخالص شرکت در آینده کم شود.

حاشیه سود عملیاتی چیست؟

حاشیه سود عملیاتی به میزان سودی گفته می‌شود که پس از پرداخت هزینه‌های متغیر و البته پیش از پرداخت بهره یا مالیات به دست می‌آید. در واقع این شاخص محاسبه می‌کند که میزان سود حاصل از هر یک ریال (یا دلار) فروش پس از پرداخت هزینه‌های متغیر تولید از جمله دستمزدها و مواد خام، چقدر است؛ ولی این محاسبات مربوط به زمانی است که بهره یا مالیات پرداخت نشده باشد.

درآمد عملیاتی که در محاسبه حاشیه سود عملیاتی به آن نیاز داریم، معادل با درآمد پیش از پرداخت بهره و مالیات است. به منظور اطلاع از نرخ درآمد عملیاتی و میزان فروش خالص برای هر شرکت، باید به صورت‌های مالی مراجعه کرد. این اطلاعات در صورت‌های مالی میان‌دوره‌ای ماهانه، سه‌ماهه، شش‌ماهه و یا یک‌ساله درج می‌شود. با مراجعه به سامانه جامع اطلاع‌رسانی ناشران (کدال) به آدرس www.codal.ir، می‌توان به این اطلاعات دسترسی پیدا کرد.

نکاتی در خصوص حاشیه سود عملیاتی:

– سود عملیاتی بیان‌گر تفاوت میان سود ناخالص و هزینه‌های عملیاتی نظیر هزینه‌های اداری، توزیع، بازاریابی و فروش و سایر هزینه‌های عمومی است.

– حاشیه سود عملیاتی معیاری است که کنترل هزینه‌های عملیاتی در سودآوری شرکت را بررسی می‌کند.

– هرچه نسبت سود عملیاتی به میزان فروش عدد بزرگ‌تری باشد،‌ به این معناست که هم میزان سودآوری شرکت و هم میزان موفقیت در کاهش هزینه‌های عملیاتی زیاد است.

بیشتر بخوانید

روش محاسبه حاشیه سود خالص و عملیاتی

به منظور محاسبه سود عملیاتی لازم است که از فرمول زیر استفاده شود:

دقت کنید که درآمد عملیاتی که همان درآمد حاصل از کسر تمام هزینه‌هاست، در صورت حساب سود و زیان شرکت باقی می‌ماند. سود عملیاتی را نیز معمولا در بخش پایانی اظهارنامه درآمد درج می‌کنند.

مجددا یادآور می‌شویم که هنگام محاسبه حاشیه سود عملیاتی، درآمد عملیاتی در این فرمول، درآمدی است که قبل از پرداخت بهره و مالیات حاصل شده است. هزینه تمامی کالاهایی که به فروش رفته است و تمامی هزینه‌های معمول مربوط به فروش محصول و سایر هزینه‌های عمومی، از سود عملیاتی، درآمد خالص و سود خالص کسر می‌شود.

حاشیه سود خالص نیز از فرمول زیر به دست می‌آید:

محدودیت‌های حاشیه سود خالص و عملیاتی

درست است که حاشیه سود فاکتور مهمی برای مقایسه شرکت‌هاست اما حاشیه سود خالص و عملیاتی را تنها می‌توان به منظور مقایسه شرکت‌هایی که در یک زمینه فعالیت می‌کنند، مورد استفاده قرار داد. منظور شرکت‌های فعال در یک صنعت خاص است. هم‌چنین در حالت ایده‌آل، بهتر است شرکت‌هایی که قصد مقیسه آن‌ها را دارید، مدل‌های فروش و تجاری و کسب‌وکار یکسانی هم داشته باشند.

هنگامی که شرکت‌های مختلف در صنایع مختلف فعالیت می‌کنند، مدل‌های تجاری آن‌ها نیز متفاوت خواهد بود. بدیهی است که این مسئله تفاوت در حاشیه سود عملیاتی را در پی دارد. به همین دلیل مقایسه کردن شرکت‌هایی که با هم تفاوت دارند کار منطقی و عاقلانه‌ای به نظر نمی‌آید.

مثلا برخی از شرکت‌ها اقدام به فروش اجناس گران‌قیمت می‌کنند و سود بالایی به دست می‌آورند. این مسئله در حالی است که ممکن است موجودی کالا و هزینه‌های سربار این شرکت کم باشد. هم‌چنین شاید درآمد شرکت متوسط باشد اما حاشیه سود آن بالا باشد.

در سمت دیگر، شرکت‌هایی که کالاهایی اساسی تولید می‌کنند، نیازمند استخدام نیروی کار بیشتر و برخورداری از فضای بزرگ‌تری هستند. این شرکت‌ها موجودی کالای بیشتری دارند و هزینه سربار نیز در آن‌ها به نسبت بالاست. در این شرکت‌ها ممکن است درآمد بالا باشد اما حاشیه سود آن‌ها پایین است.

فراموش نکنید که درآمد عملیاتی یا همان درآمد پیش از پرداخت بهره و مالیات و استهلاک، با جریان نقدی تفاوت دارد. افزایش در حساب یا سرمایه در گردش شرکت‌ها به منظور تامین هزینه‌های لازم برای تولید و حفظ پایه دارایی شرکت در درآمد عملیاتی در نظر گرفته نمی‌شود، حال آن‌که در جریان نقدی چنین نیست. به‌علاوه مدیران شرکت‌ها با بررسی حاشیه سود عملیاتی، به این مسئله پی می‌برند که افزایش جمع کل درآمد شرکت از طریق کدام‌یک از پروژه‌ها اتفاق می‌افتد. البته شیوه‌های تخصیص هزینه‌های سربار، کار دشوار و پیچیده‌ای است و نباید از این مسئله غافل بود.

کاربرد حاشیه سود

حاشیه سود پایین را می‌توان چنین برداشت کرد که سوددهی شرکت وضعیت ایمنی ندارد. چنان‌چه یک شرکت با حاشیه سود پایین با کاهش فروش مواجه شود، میزان حاشیه سود آن کمتر هم خواهد شد. در این شرایط، حاشیه سود می‌توان خنثی یا به طور کلی منفی شود.

حاشیه سود پایین اطلاعات زیادی در دل خود دارد. یعنی می‌توان دریافت که شرایط یک صنعت یا شرایط کلان اقتصادی چگونه است. به عنوان مثال، کم بودن حاشیه سود یک شرکت، می‌تواند این‌گونه تعبیر شود که میزان فروش آن شرکت در مقایسه با سایر شرکت‌های فعال در همان صنعت کمتر است. یا می‌تواند به این معنا باشد که صنعتی که شرکت مذکور در آن فعال است، شرایط نامطلوبی دارد.

همچنین حاشیه سود پایین یعنی مخارج نسبت به درآمد بیشتر است. این امر می‌تواند ناشی از این مسئله باشد که مشکلات مدیریتی در شرکت وجود دارد و در نتیجه، مدیران می‌کوشند که هزینه‌ها را پایین نگه دارند. مخارج بالا می‌تواند در پی دلایل متعددی رخ دهد.

به عنوان مثال ممکن است شرکت موجودی زیادی از یک کالا داشته باشد که از میزان فروشش بیشتر است. یا ممکن است شرکت بیش از اندازه بزرگ و گسترده باشد و به کاربرد حاشیه سود این دلیل به کارمندان و فضای بیشتری نیاز داشته باشد. این مسئله طبیعتا نیازمند هزینه‌های بیشتری است.

در سمت دیگر، حاشیه سود بالا حاکی از آن است که شرکت می‌تواند به شکلی مطلوب، هزینه‌ها را کنترل کند. به علاوه استراتژی‌های قیمت‌گذاری نیز گه‌گاه در حاشیه سود خودنمایی می‌کند. مثلا با مشاهده حاشیه سود پایین، می‌توان حدس زد کالاها با قیمت کمتری به فروش می‌رسند.

جمع‌بندی

به طور کلی حاشیه سود مفهومی است که در تحلیل سودآوری شرکت‌ها کاربرد دارد. حاشیه سود را از تقسیم میزان سود به فروش شرکت به دست می‌آورند. سود عملیاتی، تفاوت سود خالص و هزینه‌های علمیاتی نظیر تمامی هزینه‌های عمومی، اداری، بازاریابی و‌ فروش را نشان می‌دهد. نسبت سود عملیاتی به میزان فروش، حاشیه سود عملیاتی نام دارد. این معیار نشان می‌دهد که شرکت چقدر در کنترل هزینه‌های عملیاتی سودآوری‌اش موفق است. هرچه این نسبت بزرگ‌تر باشد، به منزله سودآوری بیشتر و کاهش هزینه‌های عملیاتی است.

در سمت دیگر، با سود خالص سروکار داریم. سود خالص از کسر هزینه‌های عملیاتی، مالی و مالیات از مجموع درآمد شرکت به دست می‌آید. در واقع به بیان ساده، می‌توان گفت سود خالص مقدار سود باقی‌مانده شرکت پس از کسر تمامی هزینه‌هاست. با محاسبه نسبت سود خالص به میزان فروش، حاشیه سود خالص به دست می‌آید. این شاخص بیان‌گر میزان کنترل مطلوب هزینه‌های غیرعملیاتی و سودآوری شرکت‌ها است و نشان می‌دهد که شرکت از بازدهی بالایی برخوردار است.

حاشیه فروش چیست

حاشیه فروش

حاشیه فروش چیست ؟ این سوالی است که یک حسابدار زبده باید بتواند به آن پاسخ داده و اهمیت آن را بداند و به کار گیرد. حاشیه فروش مانند حاشیه سود یکی از ابزار تحلیل امور مالی است که البته بیشتر مدیران نسبت به آن اطلاعاتی ندارند و آن را به کار نمی گیرند. اگر مدیر یک شرکت یا دانشجوی حسابداری هستید و می خواهید بدانید حاشیه فروش چیست در ادامه با ما همراه باشید تا به این خواسته شما جامه عمل بپوشانیم.

حاشیه فروش چیست:

برای حاشیه فروش تعاریف و تفاسیر گوناگونی وجود دارد که کامل ترین آن را می توان به این صورت ارائه نمود: هنگامی که در ازای خدمات و یا کالایی را ارائه داده و هزینه متغیر تحویل را ازآن کسر می نمایید. آن چه باقی می ماند را حاشیه فروش می نامند و به گفته نایت این روش، روشی متفاوت برای نمایش سود و آگاهی از آن می باشد.

اگر هزینه های متغیر را در نظر بگیرید می توانید حاشیه فروش را به روش متفاوتی به دست آورید. حاشیه فروش نشان دهنده درآمد کل، درآمد بعد از هزینه های ثابت و سود را نشان می دهد. و برخی حاشیه فروش را به عنوان قسمتی از فروش می دانند که هزینه های ثابت را جبران می کند.

روش محاسبه حاشیه فروش:

اگر جنسی قیمتی معادل 24 دلار داشته باشد و هزینه متغیری معادل 4 دلار داشته باشد، حاشیه فروش آن برابر است با 20 دلار برای محاسبه حاشیه فروش ابتدا لازم است سود سنتی را گرفته و لیست هزینه های ثابت و متغیر را تشکیل دهید. ممکن است در این مرحله برخی از هزینه ها معلوم نباشند پس خیلی هم کار ساده ای نیست.

هزینه های ثابت شامل هزینه های تجاری بوده و مهم نیست که شما چقدر محصول یا خدمات ارائه می دهید برای مثال اجاره مسکن و حقوق اداری جزو این دسته هستند. اما هزینه های متغیر به هزینه هایی اطلاق می گردد که مانند کمیسیون فروش و مواد مستقیم با مقدار تولیدی شما فرق دارد. ممکن است ما فکر کنیم هزینه های ثابت است در صورتی که جزو هزینه های متغیر قرار گیرد برای مثال ممکن است نیروی فروش افزایش پیدا کند و به یک هزینه متغیر تبدیل گردد. محاسبه درست این متغیر ها مهم ترین نکته در محاسبه حاشیه فروش می باشد.

برای مطالعه مقاله حسابرسی داخلی چیست می توانید از این لینک استفاده نمایید.

هزینه های ثابت و متغییر

هزینه های ثابت و متغییر

هزینه های ثابت شامل چه هزینه هایی هستند:

برخی از مخارج وجود دارند که وقتی تعداد کالا و یا خدمات را تغییر می دهیم دچار تغییر و تحول نمی گردند که این گونه مخارج را هزینه های ثابت می نامند. این هزینه ها معمولا از فعالیت تجاری جدا بوده و هیچ وقت از بین نمی روند بلکه همیشه باید پرداخت گردند. از جمله مخارج ثابت می توان به موارد زیر اشاره نمود:

  1. استهلاک: هنگامی که تجهیزات یک کارخانه یا شرکت مستهلک می گردند و لازم است شرکت از اول این موارد را تامین نماید.
  2. نرخ بهره: ناشی از نرخ بهره وام ها می باشد که بایستی آن را به صورت دوره ای پرداخت نمود.
  3. هزینه های ناشی از بیمه بر طبق قرارداد
  4. هزینه اجاره املاک
  5. مالیاتی که به املاک تعلق می گیرد.
  6. حقوق ثابت کارمندان و کارکنان و در کل پرسنل شرکت
  7. خدمات رفاهی مانند هزینه آب، گاز، برق و …

هزینه های متغیر شامل چه هزینه هایی هستند:

گروه دیگر از مخارج که در محاسبه حاشیه فروش مهم هستند را مخارج متغیر تشکیل می دهند که به صورت مستقیم و غیر مستقیم بوده و باید منجر به سود دهی شوند. از جمله می توان ساخت محصول و یا فروش خدمات و … اشاره نمود. مخارج متغیر معمولا تابعی از تعداد محصولاتی که به فروش می رسد و خدماتی که ارائه می شود، می باشد.

وقتی تولیدات بالا برود هزینه های متغیر نیز زیادتر می شوند و وقتی تولیدات کاهش یابد، هزینه های متغیر نیز کاهش می یابند. وقتی هزینه های متغیر خیلی زیاد شوند به این معنا است که شرکت توانایی کار با سود کم تر را دارد این در حالی است که مخارج ثابت نیازمند سود بسیار بالای شرکت می باشند. از جمله مخارج متغیر می توان به موارد زیر اشاره نمود.

  1. مواد اولیه ای که در تولید کالا استفاده می شود.
  2. تدارکاتی که برای تولیدات مورد مصرف قرار می گیرد.
  3. هزینه های پرداختی به کارکنان که آن را با عنوان واحد کار می شناسیم.
  4. هزینه هایی که به طور ساعتی به کارکنان پرداخت می گردد که آن را با نام دستمزد قابل پرداخت می شناسیم.
  5. هزینه ای که برای فروش محصولات به فروشنده پرداخت می گرد که به آن کارمزد می گویند.
  6. هزینه های مربوط به ارسال و انتقال کالا برای مشتری که همان هزینه های حمل و نقل هستند.
  7. مقدار خدمات رفاهی مانند آب و برقی که برای تولید یک کالا مصرف می شوند.

روش استفاده شرکت ها از حاشیه فروش:

این مقوله به مدیران شرکت ها کمک می کند تا بهتر در برنامه مالی خود تصمیم گیری نمایند. برای مثال می تواند محصولات را کم و زیاد نمود و یا قیمت گذاری رو آن ها را عوض کرد. از مهم ترین و متداول ترین کاربردهای حاشیه فروش می توان به مقایسه محصولات اشاره نمود که به ما کمک می کند محصولات مختلف را با هم مقایسه نموده و برخی را حفظ و برخی را حذف نماییم.

اگر حاشیه فروش یک شرکت منفی باشد به این معنا است که ان شرکت باید آن کار را کنار بگذارد زیرا پول خود را از دست داده و مجبور است یا محصول را کنار بگذارد و یا قیمت محصولات را افزایش دهد. همچنین در صورتی حاشیه فروش مثبت باشد، پس این محصول ارزش دارد و می تواند منجر به سود دهی شود حتی اگر سود منفی باشد. چون حاشیه فروش مثبت کمک زیادی به سود و هزینه های ثابت خواهد نمود.

برای مطالعه مقاله نقش حسابدار در موفقیت کسب و کار می توانید از این لینک استفاده نمایید.

سود دهی

اهمیت حاشیه فروش در تجارت:

همان طور که گفتیم حاشیه فروش می تواند به تصمیم گیری مدیران کمک زیادی کند. که این مساله را در بالا بررسی کردیم و با تعیین حاشیه فروش که مثبت است یا منفی در تجارت نقش خود را ایفا می نماید. وقتی حاشیه روش محصولی منفی شود به این معنا است که ادامه دادن به ساخت و یا معامله با آن محصول برای شرکت به هیچ وجه عاقلانه نیست. این در حالی است که مفهوم حاشیه فروش برعکس این مورد می باشد.

خطاهای رایج در محاسبه حاشیه فروش:

ممکن است عده بسیاری در هنگام محاسبه فروش دچار اشتباه شوند. منشا اشتباهات در محاسبه حاشیه فروش عدم شناخت هزینه های متغیر و هزینه ثابت و جا به جا کردن آن ها به جای هم است. به اعتقاد نایت برخی از متغیر های وجود دارند که آن ها را شبه متغیر می نامند، برای مثال محصولی که اضافه می کنید تا مدتی برای شما کار کند می تواند بین این دو دسته قرار بگیرد. این دستگاه چون تولید بالاتری دارد یک هزینه اضافه در نظر گرفته شده و متغیر است و چون خریداری شده است یک هزینه ثابت می باشد.

نکته دیگر این است که هزینه های مربوط به تحلیل و توسعه را ثابت در نظر می گیرند در صورتی که این هزینه ها هزینه های مستقیم می باشند. در کل می توان گفت مهم ترین و بارز ترین علل اختلاف در حاشیه فروش جا­به­جایی هزینه های ثابت و متغیر است. منابع سود نقدی اکثرا حاشیه فروش بسیار کمی دارند زیرا هم هزینه های ثابت را تحت تاثیر قرار نمی دهند و در عین حال ممکن است هزینه های متغیر بسیار بالایی داشته باشند.

سخن نهایی:

در این مقاله تلاش کردیم شما را به طور کامل با حاشیه فروش آشنا سازیم. در کل حاشیه فروش می تواند در تصمیمات مدیریتی شرکت تاثیر بسیار زیادی داشته باشد و منجر به سود دهی شرکت شود. فرمول حاشیه فروش گرچه بسیار ساده است اما محاسبه آن کار چندان ساده ای نیست زیرا ملزم شناخت انواع متغیرها و دسته بندی آن ها می باشد.

شخصی که این کار را انجام می دد یا باید دارای اطلاعات کافی حسابداری باشد و یا بهتر است آن را به یک حسابدار و یا کارشناس مالیاتی سپرد تا این کار را برای او انجام دهد. انجام دقیق این مهم از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و نباید با ساده انگاری و بی توجهی منجر به تصمیمات نادرست و در نهایت زیان برای مدیران گردد.

اگر این مطلب برای شما رضایت بخش بوده است، مطالعه مقاله گزارش های مورد نیاز مدیران را به شما پیشنهاد می کنیم.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.