کسی که که در سال ۱۹۱۵ سهام ایالات متحده را در ۶۰ سالگی، به منظور فروش در قیمت بالاتر خریداری کرد، یک سفتهباز یا تریدر است. از سوی دیگر، کسی که در سال ۱۹۲۱، AT&T را در ۹۵ سالگی خرید تا از سود سهام ۸ درصد برخوردار شود، یک سرمایهگذار است. به عبارت دیگر، Carret به انگیزه، وزن بیشتری میدهد. سفتهباز در اینجا بر قیمت تمرکز میکند؛ در حالی که سرمایهگذار بر نوع کسبوکار تمرکز میکند.
تفاوت اصلی سرمایهگذاری و معاملهگری چیست؟
اگر هر تصمیمی در زندگی را معادل یک ترید در نظر بگیریم، همه ما به نوعی یک تریدر هستیم؛ پس تفاوت بین سرمایهگذاری و معاملهگری در چیست؟ در این مطلب، به این سوال پاسخ میدهیم که چه تفاوتی میان سرمایهگذاری و معاملهگری از نظر فلسفی وجود دارد. درک این تفاوت برای هر کسی که در بازارهای مالی فعالیت میکند، ضروری است. در ادامه با ما همراه باشید.
تفاوت سرمایهگذاری و معاملهگری
هر فرد به نوعی یک تریدر است. هر تصمیمی که در زندگی گرفته میشود، صرف نظر از خوب یا بد بودنش، در نهایت نتیجهای بهدنبال دارد؛ بنابراین، افراد روزانه هزاران معامله انجام میدهند؛ خواه آن را تصدیق کنند یا نه. تصمیم به تحصیل در رشته مهندسی به جای تحصیل در رشته مالی، رفتن به سینما به جای وقت گذراندن با دوستان. هرکدام یک نوع معامله است که هر کدام نتیجهای (ارزشی) در پی دارند.
در نگاه کلان، میتوان هر تصمیم در زندگی را به عنوان یک معامله طبقهبندی کرد و در مورد همه انتخابها، از نظر ارزش مورد انتظار تفکر کرد. در واقع با هر تصمیم، گزینهای را خریده و گزینه دیگری را از دست میدهیم.
با در نظر گرفتن این موضوع، قبل از درگیر شدن با بازار مالی، هر فرد را میتوان در بالاترین سطح به عنوان یک تریدر طبقهبندی کرد. البته که این مفهوم، استفاده عمومی پذیرفته شده از کلمه معاملهگر نیست. در واقع بسیاری از فعالان بازار ممکن است به این کلمه خورده بگیرند و اظهار کنند که «نه، من یک سرمایهگذار هستم». تاریخچه تفاوت بین سرمایهگذاری و معاملهگری به مدتها قبل برمیگردد و در بازارها سابقه طولانی دارد. پذیرفته شده است که این دو کلمه، از هم متمایزند.
نظر کارشناسان درباره تفاوت سرمایهگذاری و معاملهگری چیست؟
جوزف پنسو (Joseph Penso de la Vega) اولین نویسندهای بود که تفاوت این دو کلمه را در کتابی بهنام «سردرگمی سردرگمیها» (Confusion of Confusions) در سال ۱۶۸۸، بیان کرد. ناگفته نماند که این کتاب، قدیمیترین کتاب در حوزه بورس است. او در این کتاب فعالان بازار را به سه دسته تقسیم میکند:
اربابان مالی (سرمایهگذاران ثروتمند)، معاملهگران (تریدرهایی که گاهی دست به معامله میزنند) و قماربازان (مانند نوسانگیران). تمایزی که جوزف از آن صحبت میکند، در اندازه و میزان موفقیت این افراد است. ثروتمندان، سرمایهگذاران هستند. بقیه، معاملهگران هستند.
فیلیپ کارت (Philip Carret)، نویسنده کتاب هنر سفتهبازی (سال ۱۹۳۰) درباره تفاوت سرمایهگذاری و معاملهگری، مینویسد:
کسی که که در سال ۱۹۱۵ سهام ایالات متحده را در ۶۰ سالگی، به منظور فروش در قیمت بالاتر خریداری کرد، یک سفتهباز یا تریدر است. از سوی دیگر، کسی که در سال ۱۹۲۱، AT&T را در ۹۵ سالگی خرید تا از سود سهام ۸ درصد برخوردار شود، یک سرمایهگذار است. به عبارت دیگر، Carret به انگیزه، وزن بیشتری میدهد. سفتهباز در اینجا بر قیمت تمرکز میکند؛ در حالی که سرمایهگذار بر نوع کسبوکار تمرکز میکند.
جان مینارد کینز (John Maynard Keynes)، اقتصاددان مشهور، در رویکرد خود دقیقتر بود و سفتهبازی را اصطلاحی برای «پیشبینی روانشناسی بازار» و سرمایهگذاری را بهعنوان «فرآیند پیشبینی بازده احتمالی داراییها در کل دوران عمر آنها» تعریف کرد. رویکرد او مشابه رویکرد Carret بود، اما با تفاوتی کوچک و آن اینکه، شرطبندی روی موفقیت اقتصادی یک شرکت، از نظر فلسفی با شرطبندی صرفا روی قیمت یک دارایی متفاوت است.
ایجاد یک چارچوب برای درک تفاوت بین سرمایهگذاری و معاملهگری
آیا راهی وجود دارد که مشخص کند یک رویکرد جزو معاملهگری محسوب میشود یا سرمایهگذاری؟ آیا انگیزه نامشهود فرد در بازار مشخص میکند که در حال معاملهگری یا سرمایهگذاری است؟ اولویت زمانی، چه نقشی در این طبقهبندی دارد؟
این اصطلاحات روی مختصاتی از محورهای متعدد قرار دارند و موقعیتهای مختلف، جنبههایی از سرمایهگذاری و معاملهگری را براساس معیارها به همراه خواهند داشت. ما میتوانیم با بررسی معیارهایی که معاملهگران را از سرمایهگذاران جدا میکند و نمونههایی که باید خواننده را در مورد تعاریف به فکر وادار کند، تجزیهوتحلیل کنیم. دو موردی که باید انرژی خود را روی آن متمرکز کنیم، انگیزه و مدت است.
به نظر میرسد، اکثر مراجع تاریخی موافق هستند که اگر انگیزه شخصی برای تصمیمگیری، مربوط به اقتصاد واقعی کسبوکار و رشد آن باشد، سرمایهگذاری در نظر گرفته میشود. در حالی که اگر تصمیمگیری صرفا براساس قیمت مورد انتظار آینده دارایی باشد، معاملهگری و ترید محسوب میشود. با این رویکرد، این امکان وجود دارد که دو فرد بتوانند در ظاهر به همان شیوه عمل کنند اما در دو دسته طبقهبندی شوند.
به عنوان مثال، دو سناریو زیر را در نظر بگیرید:
- شما یک صندوق سرمایهگذاری خطرپذیر (VC) هستید که در مراحل اولیه یک پروژه سرمایهگذاری کردهاید. بهطور غیرمنتظرهای تنها دو هفته پس از سرمایهگذاری، توکنهای شما تا ۱۰۰ برابر بازدهی ایجاد میکند. شما احساس میکنید اکنون قیمت بیش از حد گران است و بنابراین آنها را در بازار آزاد میفروشید.
- شما یک صندوق پوشش ریسک (هج فاند) هستید که در مراحل اولیه، سرمایهگذاری کردهاید و همانطور که انتظار میرفت دو هفته پس از سرمایهگذاری، بازار حرکت کرده و توکنهای شما آزاد و برای کسب سود آنها را میفرشید.
هر دو سناریو دقیقا روند مشابهی داشتند؛ اما شما احتمالا آنها را به ترتیب به عنوان یک سرمایهگذار و معاملهگر تلقی میکنید. تصمیم گیری داخلی در این دو سناریو کاملا متفاوت بود؛ اما روند و نتیجه دقیقا یکسان بود. در این مورد خاص، صندوق VC بیشتر بر روی اقتصاد واقعی کسبوکار متمرکز بود، در حالی که صندوق تامینی صرفا روی اینکه آیا افراد با توجه به قیمت، برای دارایی ارزش قائل میشوند یا خیر، شرطبندی میکرد.
بیایید نگاهی به مجموعه جداگانهای از شرایط بیندازیم که تفاوت کمتری در مورد این مفهوم دارند:
- شما یک دارایی را به دلایل بنیادی و تحلیل فاندامنتال خریداری میکنید که فکر میکنید باعث رشد کسبوکار میشود. به عنوان مثال، شما اپل را پس از معرفی آیفون خریداری میکنید؛ زیرا معتقدید گوشیهای هوشمند نفوذ اجتماعی خود را به سرعت افزایش میدهند و فراگیر میشوند و قصد دارید پس از بازدهی مد نظر آنرا بفروشید.
- شما دارایی را به دلیل تغییری میخرید که فکر میکنید مردم را هیجانزده خواهد کرد. به عنوان مثال، شما اپل را پس از معرفی آیفون خریداری مقایسه دو معامله گر میکنید، زیرا معتقدید مردم در مورد چشمانداز یک محصول پرفروش جدید، هیجانزده میشوند و بنابراین قیمت بیشتری برای هر سهم پرداخت میکنند. زمانی که قیمت اپل به هدف مد انتظار شما رسید، آن را میفروشید.
تفاوت بین مثالهای بالا در جایی است که حدس و گمان در آن صورت میگیرد. سرمایهگذاری و معاملهگری هر دو نیاز به سفتهبازی و سوداگری دارند؛ اما سرمایهگذاری را میتوان به عنوان حدس و گمان در مورد موفقیت اقتصادی یک کسبوکار در نظر گرفت.
سوداگری روی قیمت در این سناریو متفاوت بود، زیرا برای بیشتر داراییها، قیمت دلیل اصلی «موفقیت» واقعی سرمایهگذاری نیست. اگر روی اینکه مردم آیفونها را دوست دارند و جریانهای نقدی را برای اپل افزایش میدهند، شرطبندی کنید، متفاوت است با شرطبندی روی اینکه مردم فردا به دلیل هیجانشان در مورد آیفون، قیمت بالاتری برای اپل میپردازند یا نه.
هر دو روی رفتار انسانها شرطبندی میکنند و انسانها مخلوقاتی انعکاسی و تقلیدی هستند که اغلب روندهای اجتماعی و فیزیکی را به یک شکل تکرار میکنند. با در مقایسه دو معامله گر نظر گرفتن این موضوع، هیچ دلیل فلسفی برای جدا کردن سرمایهگذاری و معاملهگری وجود ندارد. با این حال، برای یک سرمایهگذار، فعالیت اقتصادی شرکت اهمیت بالایی دارد.
کارشناسان معتقدند شرطبندیهای طولانیمدت بیشتر با سرمایهگذاری و شرطبندیهای کوتاهمدت بیشتر با ترید و معاملهگری مرتبط هستند.
سرمایهگذاری و معاملهگری در رمزارزها
این بحث در حوزه ارزهای دیجیتال کمی پیچیدهتر است. طبق گفتههای بافت (Buffet) و کینز (Keynes)، سرمایهگذاری در بیت کوین یک عنوان اشتباه است؛ زیرا هیچ اقتصاد واقعی به معنای سنتی وجود ندارد. ارزش این ارز از شرطبندی و پذیرش آن بین افراد نشات میگیرد. از سوی دیگر، بسیاری از خریداران بیت کوین، آن را به قصد نگهداری به مدت طولانی، خریداری میکنند.
درک تفاوتهای فلسفی صرفا برای سرگرمی نیست. درک این تمایزها، برای بازیگران عادی بازار نیز مفید است. هنگامی که شخص درک کند که معاملهگری یک بازی کوتاهمدت و مبتنیبر قیمت است، میتواند قوانین را بهتر لمس کند. اولا، پرسیدن سوال در مورد فاندامنتال شهودی به جای فاندامنتال واقعی، همیشه ارزشمندتر است؛ زیرا درک شهود در کوتاهمدت بیشتر از درک فاندامنتال واقعی یک دارایی باعث افزایش قیمت میشود.
وقتی به ترید در دنیای کریپتوها نگاه میکنیم، باید روی معیارهایی تمرکز کنیم که مستقیما بر قیمت تاثیر میگذارند؛ به جای معیارهایی که به طور نامحسوس روی آنها تاثیر میگذارد. برای مثال، معاملات پیدرپی ارز پالیگان (MATIC)، بیشتر به دلیل احساسات فعلی، علاقه کاربران و الگوهای معاملاتی است و معاملهگران کمتر به ارزش کل قفل شده، مدل امنیتی یا نقشه راه شش ماهه آن توجه میکنند.
جمع بندی
در این مطلب در مورد تفاوت میان سرمایهگذاری و معاملهگری صحبت کردیم. هنگام سرمایهگذاری، بهتر است روندهای کوتاهمدت بازار را نادیده بگیرید و روی روندهای بلندمدت مسیر تمرکز کنید. در سرمایهگذاری نسبت به معاملهگری، با توجه به اینکه مدت زمان آن احتمالا طولانیتر است، باید زمان بیشتری برای تجزیهوتحلیل اطلاعات و ایجاد انگیزه صرف کنید. داشتن درک کامل از تفاوتهای فلسفی سرمایهگذاری و معاملهگری اغلب میتواند به افراد کمک کند که پیشرفت کنند و عملکرد مناسبی داشته باشند؛ حال آنکه سرمایهگذار باشند یا معاملهگر.مقایسه دو معامله گر
تفاوت معاملهگر با سرمایهگذار در بازار بورس
فعالان بازار بورس را میتوان به دو دسته معاملهگر و سرمایهگذار تقسیم نمود. در این مطلب قصد داریم به بررسی آنها بپردازیم:
سرمایهگذاران – کسانی هستند که سهام شرکتها را با هدف دریافت سود سالیانه شرکتها و اکثرا به دید بلندمدت خریداری میکنند. گرچه رشد قیمت سهامی که خریدهاند نیز برای این اشخاص دارای اهمیت میباشد اما هدف اصلی سرمایهگذاران، دریافت سود سالیانه است و به نوسانات قیمت سهام اهمیت زیادی نمیدهند.
این دسته افراد عقیده دارند فقط باید سرمایهگذاری کرد. استدلال آنها این است که معاملهگری و خرید و فروش سهام در دفعات مکرر، فقط باعث پرداخت بیشتر کارمزد به کارگزار میشود و چون در نوسانگیری درصد خطاها و اشتباهات بیشتر است، برایند خرید و فروشها در نهایت باعث متضرر شدن شخص میگردد.
معاملهگران – کسانی هستند که سهام شرکتها را با هدف استفاده از نوسانات قیمت سهام خریداری میکنند. ممکن است این افراد نیز به دلایلی سهام خریداری شده را در زمان برگزاری مجمع شرکت نگهداری کنند و از سود سالیانه بهره ببرند اما هدف اصلی آنها تنها معاملهگری و خرید و فروشهای مکرر به قصد کسب سود است.
این دسته افراد نیز عقیده دارند دوران سرمایهگذاری (که از آن به عنوان سهامداری نیز یاد میشود) به پایان رسیده و فقط باید به فکر نوسانگیری بود. استدلال و دلایل این دسته از افراد این است که با نوسانگیری میتوان سودهای سریعتری بدست آورد ولی سهامداری صبر زیادی میطلبد. همچنین این دسته از افراد عقیده دارند معاملهگری (نوسانگیری) فعالیتی هیجانآور و پرجنب و جوش میباشد ولی سهامداری اینطور نیست.
به نظر شما حق با کدام دسته از این افراد است؟ شما از کدام دسته هستید؟ ترجیح میدهید در گروه نوسانگیران (معاملهگران) قرار گیرید یا در دسته سرمایهگذاران ؟
حتما در بخش دیدگاه نظرتان را مطرح کنید و از سایرین نیز دعوت نمایید در این نظرسنجی شرکت کنند.
قصد شروع سرمایهگذاری در بورس را دارید؟ اولین قدم این است که افتتاح حساب رایگان را در یکی از کارگزاریها انجام دهید:
برای سرمایهگذاری و معامله موفق، نیاز به آموزش دارید. خدمات آموزشی زیر از طریق کارگزاری آگاه ارائه میشود:
سایر مطالب: سرمایه گذاری در بورس چیست , فرق نوسان گیری با سهامداری
به اشتراک بگذارید:
شجاعالدین جهاندیده
در بورسینس با مقالات آموزشی، دورههای آنلاین و کتابها و. به شما کمک میکنیم درآمد بیشتری داشته باشید و سود بیشتری از سرمایهگذاری کسب کنید. *** در توئیتر فالو کنید: https://twitter.com/jahandide
16 نظر
من فارغ از اینکه کدام بهتره مجبورم معامله گری کنم،چون فعلا شغلی ندارم و نمیتونم ۸ سال یا ۵ سال منتظر بمونم این حرف درست و کلیشه ایه ک سهم و بخر بنداز برا ۱۰ ساله ولی مساله اینجاس آیا هر کسی این قدر پول اضافی دارد بنظر من ک خیر،من پول اضافی ندارم پس معامله گری وو ترجیح میدم ضمنا معامله گری هم اگه مهارتش باشه در بلندمدت همونقدر حتی بیشتر سود میده فرض کن تو ۱۰ درصد سود در ۱۰ روز کسب کنی با معامله دوباره سودو هم اضافه کن میشه سود مرکب ضمنا هر سهمی ک تو بلندمدت دهها برابر نمیشه خیلی سهما رشد کمی می کنن ضمنا بعضیا هم ک رشدهای عجیبی کردن برگشتن ب قیمتهای چندسال قبل پس حتی سهامدار هم باید نقطه خروجو بلد باشه
سلام، به نظر من سرمایه گذار بودن یا معامله گر بودن بستگی به شخصیت آدم داره اگر شخصیت هیجانی و ریسک پذیری دارین معامله گری بهتره ولی اگه ریسک گریز و آدم آینده نگری هستید سرمایه گذاری توی بورس بهتره.
یه نکته هم به نظرم باید گفته می شد و اینه که توی بورس ایران سود سهام از قیمت سهم کم میشه و چند ماه بعد به فرد پرداخت میشه که این خودش باعث بی تفاوتی نسبت به سود گرفتن افراد میشه و همین ویژگی باعث افزایش میل معامله گری میشه تا میل سرمایه گذاری
سلام، به نکته خوبی اشاره کردید
سلام
من علاقه مندم که سرمایه گذاری بلند مدت رو تجربه کنم ولی به چه صورت میتونم در مورد سهم ها و شرکتهای با بنیاد قوی که بشه طولانی مدت سرمایهگذاری کرد اطلاعات کسب کنم و اونارو شناسایی کنم؟
امکان داره چند مثال بزنید.
ممنونم
سلام وقت بخیر
بحث مفصلی هست
آموزشهای مرتبط با تحلیل بنیادی رو در اینترنت جستجو کنید
سلام من بیشتر از نظر سوال دارم
اول اینکه من ادم صبوری نیستم و به خاطر اون استرس و جذابیت معامله گری و رسیدن به سود میخوام وارد بورس شم
اما برای من تازه کار یسیری مسایل سخته بااین که مسایل بورس رو تا حدودی دنبال میکنم اما نمیدونم الان برای شروع از صفر از کجا بدونم چه سهامی ارزش خریدن داره من فقط قیمت روی تابلو رو می بینم و از کجا بدونم بصرفه است یانه .چون ما توی شرکت ها نیستیم و نمیدونیم تولیدشون خرید داره مشکلی نداره یا چیز دیگه.
دوما اینکه چطور خرید کنم
من میخوام با خیلی خیلی کم شروع کنم پایین ترین حد خرید.پس باید شخصا اینکار را انجام بدم چون مبلغم کمه اما چطوری .
ممنون میشم راهنمایی ای کنید که عملی باشه
سلام
برای اینکه از کجا بدونید کدوم سهم رو باید بخرید باید تحلیلگری رو یادبگیرید. الان براتون مبهمه چون این مهارت رو ندارید.
برای خرید سهام به هرمقدار ، کافیه از یه کارگزار کدمعاملاتی و دسترسی معاملات آنلاین ر بگیرید (اکثر کارگزاری ها دارن) برای دریافت کدمعاملاتی این راهنما رو بخونید: https://www.bourseiness.com/30198/agah-express-stock-exchange-code
بعد از دریافت کدمعاملاتی و دسترسی داشتن به معاملات آنلاین، میتونید از هرجا که هستید (با حداقل 100 هزارتومان) با اینترنت سهام خریدوفروش کنید
باز سوالی هست بپرسید همینجا
باسپاس از شما
سلام درامد نوسان گیری بهتر است یا سرمایه گذاری
نوسان گیری ریسک بیشتری داره، زمان بیشتری میخواد و با خصوصیت شخصی هرکسی هم سازگار نیست
سرمایه گذاری زمان کمتری میبره
با این شرایط خود شما باید انتخاب کنید
اغلب افراد ترکیبی از این دو روش رو پیش میگیرن
بنظر بنده ترکیبی از این دو رویکرد میتونه مفید باشه
البته بستگی به شخصیت هر فرد داره مثلا کسی که رویکردی نزدیک به سرمایه گذار بودن داره تا نوسان گیر میتونه 90% سرمایشو درگیره سرمایه گذاری و 10% سرمایشو اختصاص به نوسان گیری با دید کوتاه مدت و میان مدت بکنه در این صورت هم به میل درونی خودش(سرمایه گذار بودن) پاسخ داده و از جو بازار کمتر پیروی میکنه چون درصد زیادی از سرمایشو به سرمایه گذاری اختصاص داده .از سوی دیگر هم میتونه باعث بشه که حوصله اش به واسطه اون 10% که به نوسان گیری اختصاص داده سر نره و دست به معاملات بی حساب کتاب و بی رویه در بازار نزنه از طرفی میتونه مهارتهای یه سرمایه گذار و یک نوسانگیر رو در خودش تقویت کنه و با استفاده صحیح هر کدام در وقت خودش سودش را حد اکثر کنه
این رویه میتونه بر عکس هم باشه و فردی مقدار زیادی از سرمایشو درگیر نوسان گیری و مقدار کمتری را به سرمایه گداری اختصاص بده ولی خب نسبت به هر رویکردی که داریم بهتر است اصل اول در سرمایه گذاری یعنی حفظ اصل سرمایه رو مورد توجه قرار بدیم سپس بستری برای افزایش آن فراهم کنیم
بنطر من چون ایران یک کشور تورمی هست رویکرد نوسانگیری بیشتر جلوه میکنه اما همانطور که بزرگان سرمایه گذاری بیان میکنن که بازار در بلند مدت هیچگاه اشتباه نمیکند پس بهتر است برگی در باد نبوده و با رویکرد بلند مدت و سرمایه گداری به قضیه بگذریم چون هم از جو بازار و استرسهای ناشی از اون در امانیم هم باید سرمایه گذاری را از کسانی یاد بگیریم که در این کار خبره بوده و راهی که ما میخواهیم طی کنیم آنها چند دهه پیش طی کردن و بدانیم که دیدگاه ها و رویکردهای آنان همیشه راهگشا و صادق خواهد بود
سلام
دیدن یک نمایش یا فیلم سینمایی دو دسته تماشاگر دارد یکی تماشاگران معمولی ودیگری منتقدان فیلم اگه تماشاگر معمولی نباشد دیگه فیلم و یا نمایشی ساخته نمیشه . اگه منتقد نباشه باعث خلاقیت در خلق اثار جدید ویا اصلاح و رفع نواقص فیلم معنی پیدا نمی کنه. حال در عالم بورس ما دو نوع سرمایه داریم یکی سرمایه مادی شرکت مثل ساختمان و املاک ودستگاه و مواد اولیه و… ودیگری سرمایه انسانی ودر راس ان مدیر عامل و یا رئیس شرکت . سرمایه گذار ها معمولا ارزش ذاتی شرکت و میزان سرمایه (سرمایه مادی) و سود خوب (احتمالی) سهم را در نظر میگیرند و سپس خرید میکنند و منتظر می مانند تا موقع مجمع و تقسیم سود. معمولا در فواصل تشکیل مجمع چندان پیگیر وضعیت شرکت نیستند . در صورتی که مدیریت خوبی بر شرکت حاکم باشد این گروه از سهامداران می توانند با سرمایه خود باعث ترقی خوب شرکت را فراهم اورند(به دلیل فراقت مدیر از دخالت و اعتراضات سهامداران). ولی معامله گران را می توان ناظران دقیق و هر روزه بر روی عملکرد مدیران شرکت دانست . معامله گران با کوچکترین تغییر منفی در شرکت و یا با کوچکترین ضعف مدیریتی در اداره شرکت با بالا و پایین بردن ارزش سهم همه را متوجه عملکرد مدیر می کنند معامله گران به نظر من حکم افراد منتقد فیلم را دارند. نگاهی به وضع نماد شسپا بکنید در سومین روز عرضه اولیه به خاطر یک اتش سوزی می بینیم که نماد از نفس می افتد و …شاید کارشناسان شرکت گزارش کنند علت مثلا خرابی شیر فلکه ویا پیچ و تسمه بود ولی معامله گران واقعیت امر را بهتر ورسا تر بیان می کنند (در عالم مدیریت وسلیه مقصر نیست بلکه عدم نظارت و کنترل توسط مسولان علت …) . ولی سخن کوتا کنم من خودم معامله گری را برای خودم مناسب تر می بینم چون فکر می کنم حتی اگر سود هر سهم زیاد باشد با تورمی که در کشور است اصلا نمی صرفه که صبر کنم تا مجمع(یک سال). ولی معا مله گری هر چند که چند باری ضرر داشته باشد ولی باز چنانچه در خرید و فروش مهارت پیدا شود سودش بهتر و نقد تره .
الگوهای نمودار برتر که هر معامله گر باید بداند
هر معامله گر که نقشی را که داده ها در موفقیت معاملات بازی میکند را میدانند ، گزارش ها و نمودارهای تجزیه و تحلیل را جدی می گیرد. از این میان ، الگوهای نمودار یکی از ابزارهای دیداری و ارتباطی بصری است که معامله گران از آن استفاده می کنند. استفاده از الگوهای نمودار در بین معامله گران فارکس روشی کاملاً پذیرفته شده است.
به عنوان یک معامله گر ، شما دائما در جستجوی تجزیه و تحلیل های با کیفیت بالا هستید که به شما کمک می کند فرصت ها را شناسایی کنید ، روندها را تغییر دهید و حرکت قیمت پروژه را شناسایی کنید. توانایی خواندن و تفسیر الگوهای نمودار به شما امتیاز قابل توجهی هنگام تجارت می دهد.
یک الگوی نمودار ، حرکات قیمت را به صورت گرافیکی ارائه مقایسه دو معامله گر می دهد تا تصویری روشن از روندها ارائه کند تا نشانه هایی از سطح قیمت های آینده را ارائه دهد. با استفاده از داده های مبتنی بر عملکرد گذشته ، ایجاد یک ایده در مورد جهت حرکت آینده در قیمت برای یک معامله گر آسان تر می شود.
انواع الگوهای نمودار
سه نوع الگوی نمودار وجود دارد – الگوهای ادامه ، الگوهای معکوس و الگوهای دو طرفه:
- یک الگوی ادامه نشان می دهد که روند مداوم ادامه خواهد داشت.
- الگوهای نمودار معکوس به معامله گران اجازه می دهد که روند رو به عقب است ، یعنی تغییر جهت می دهد.
- الگوهای برک آوت زمانی اتفاق می افتد که دارایی در محدوده ای معامله شود.
- در اینجا برخی از الگوی نمودار برتر که هر معامله گر باید بداند وجود دارد.
سر و شانه
همه اش به اسم است !! این نمودار دارای یک قله بزرگ در وسط (سر) با دو قله کمی کوچکتر در دو طرف (شانه) آن است. از نوسانات بالا در الگوی Head and Shoulders برای پیش بینی تغییر روند استفاده می شود.
سطح پشتیبانی یا خط گردن دو شانه را به هم متصل می کند و شکستگی زیر خط گردن یک سیگنال فروش محسوب می شود. یک خط گردن افقی مستقیم و مورب قابل قبول است ، اگرچه مواردی وجود دارد که خط گردن زاویه داشته باشد یا دو شانه کاملاً هماهنگ نباشند. ایده این است که الگو را تشخیص دهید.
به فاصله از بالای سر تا خط گردن که هدف قیمت است توجه کنید. هنگامی که شانه راست به سمت عقب افتادسطح پشتیبانی، احتمال دارد روند نزولی نزولی وجود داشته باشد. این الگوی برگشت صعودی از نزولی یکی از قابل اعتمادترین الگوهای نمودار معکوس در نظر گرفته شده است.
اگر الگوی Head and Shoulders در طی روند نزولی اتفاق بیفتد ، همان الگو رخ می دهد اما در یک وارون. سه پایین چرخش وجود دارد و به آن الگوی Inverse Head and Shoulders گفته می شود.
راهنمای الگوی سر و شانه
دو بالا و دو پایین
معامله گران از الگوی معکوس دیگر برای برجسته کردن روند معکوس استفاده می کنند ، الگوی Double Top و Double Bottom در اطراف سطوح مهم فنی رخ می دهد که مانع بزرگی ایجاد می کند. یک بالای دوتایی دارای دو قله یا اوج تاب در تقریباً یکسان است ، در حالی که الگوی پایین دو دارای دو پایین چرخش است.
Double Top یک الگوی معکوس نزولی است که در آن قیمت یک دارایی ابتدا به اوج خود می رسد ، و پس از بازگشت به سطح پشتیبانی فقط قبل از بازگشت به عقب در برابر روند غالب ، به سطح حمایت خود صعود می کند.
در واقع این الگوهای نمودار یک مورد مناسب میباشد…….
برعکس ، Double Bottom یک الگوی برگشت صعودی است که در آن قیمت یک دارایی به زیر سطح حمایت سقوط می کند ، و پس از بازگشت مجدد به سطح مقاومت قبل از بازگشت مجدد در برابر روند غالب ، دوباره سقوط می کند.
در اینجا ، معامله گران باید به دنبال حداقل دو تلاش ناموفق در سطح و به دنبال آن وقفه فنی در جهت مخالف باشند.
راهنمای الگوی دو بالا و دو پایین
سه گانه بالا و پایین سه گانه
الگوی Triple Top و Triple Bottom مشابه الگوی Double Top و Double Bottom در بالا است – تنها تفاوت در این الگوهای نمودار در این است که در مقایسه با دو سطح بالا و دو پایین تاب ، سه اوج تاب و سه پایین چرخش وجود دارد. هر دو الگوی معکوس هستند.
بازرگانان باید مراقب شکست خطوط حمایت و مقاومت باشند. قیمت های هدف فاصله بین خط بالا و پشتیبانی (برای سه پایه تاپ) ، و پایین و خط مقاومت (برای پایه های سه گانه) است.
راهنمای الگوی سه گانه
گرد کردن
این الگوی معکوس به معامله گران کمک می کند تا پایان روند را بدست آورند ، و نشان دهنده یک نقطه بازگشت بالقوه در یک حرکت بلند مدت قیمت است. الگوی Rounding Top تغییر تدریجی احساس از صعودی به نزولی را نشان می دهد و فرصتی برای کوتاه مدت نشان می دهد.
همانطور که از نامش پیداست ، الگوی بالای گرد در الگوهای نمودار به صورت ‘U’ معکوس ظاهر می شود. ماشه برای ورود به یک موقعیت کوتاه شکسته شدن خط پشتیبانی است ، با هدف قیمت برابر با فاصله از بالا تا خط پشتیبانی.
شکل گیری این الگو در الگوهای نمودار خیلی بیشتر طول می کشد – از چندین هفته ، ماه یا حتی سالها – و الگویی نیست که معمولاً پیدا شود.
پایین گرد کردن
Rounding Bottom همچنین به عنوان زیر بشقاب شناخته می شود ، یک الگوی نمودار معکوس بلند مدت در الگوهای نمودار است که نشان می دهد قیمت سهام از یک روند نزولی به سمت یک روند صعودی صعودی حرکت می کند.
در اینجا قیمت با روند کاهشی قیمت شروع می شود تا زمانی که به نقطه حمایت برسد ، سپس قیمت شروع به روند بالاتر می کند. خط روند زیر پایین ترین قیمت شکل U را تشکیل می دهد.
الگوی پایین گرد یک دهانه را برای طولانی مدت پیش بینی می کند.
مستطیل
نوعی الگوی ادامه ، یک الگوی مستطیل هنگامی شکل می گیرد که قیمت چندین بار به صورت پهلو بین یک حمایت افقی و سطح مقاومت حرکت کند. وقتی قیمت بین دو سطح افقی حرکت می کند ، یک مستطیل ایجاد می کند.
بسته به روند اساسی ، معامله گران باید به دنبال شکل گیری یک الگوی مستطیل در الگوی نمودار باشند. یک مستطیل سرسخت در طی روند صعودی وقتی قیمت وارد فاز ازدحام می شود و به یک طرف معامله می شود شکل می گیرد. به دنبال شکستن خط فوقانی مستطیل باشید. هدف قیمت ارتفاع مستطیل خواهد بود.
وقتی قیمت وارد فاز ازدحام می شود و به یک طرف معامله می شود ، یک مستطیل نزولی در طی روند نزولی تشکیل می شود. درست مثل مستطیل سرسخت ، قیمت شکسته خواهد شد ، اما این بار شکست در خط مستطیل پایین در الگوی نمودار خواهد بود. هدف قیمت ، یک بار دیگر ، ارتفاع مستطیل است.
از الگوهای مستطیل برای پیش بینی استراتژی شکست استفاده می شود.
پرچم ها
پرچم ها در الگوهای نمودار متفاوت است ، تنها تفاوت در شکل الگو است. برخلاف خطوط روند همگرا در Wedge ، خطوط روند در اینجا موازی هستند.
میله پرچم بخشی مشخص از الگوی پرچم است. یک پرچم صعودی در طی یک روند صعودی تشکیل می شود ، با خطوط روند موازی بالا و پایین اقدام قیمت. یک پرچم نزولی در طی روند نزولی تشکیل می شود و شیب بالایی دارد. هدف قیمت پایین ترین نقطه یک پرچم صعودی و بالاترین نقطه یک پرچم نزولی است.
راهنمای الگوی پرچم
فنچان و دسته در الگوهای نمودار
این الگو در الگوهای نمودار شبیه Rounding Top است ، اما دارای یک دسته اضافی است. این الگوی ادامه صعودی زمانی شکل می گیرد که یک دوره تمایل به نزولی در بازار وجود دارد که سرانجام با یک حرکت صعودی ادامه دارد.
قیمت وارد یک اصلاح موقتی می شود و در نهایت از روند معکوس خارج می شود تا روند کلی صعودی ادامه یابد.
راهنمای الگوی فنجان و دسته
شکاف های قیمتی
شکافهای قیمتی در الگوهای نمودار زمانی رخ میدهند که شاهد فضای خالی بین دو بازهٔ زمانی معاملاتی باشیم، شکافهایی که از طریق افزایش یا کاهش چشمگیر در قیمت ایجاد شدهاند. برای مثال، سهام ممکن است در قیمت 5 دلار بسته شده و تحت تأثیر اخبار مثبت، در قیمت 7 دلار باز شود. سه نوع اصلی از شکافهای قیمتی وجود دارند: شکاف شکست (breakaway gap)، شکاف فرار (runaway gap)، و شکاف خستگی (exhaustion gap). شکاف شکست در ابتدای شکلگیری یک روند تشکیل میشود، شکافهای فرار در میانهٔ یک روند و شکاف خستگی نیز در انتهای یک روند تشکیل میشوند.
وقتی سهامی بالاتر یا پایین از قیمت بسته شدن خود باز می شود ، شکافی را در الگوهای نمودار ایجاد می کند. به طور معمول ، این از معاملات ساعات طولانی اتفاق می افتد و در هنگام توقف معاملات می تواند باعث ایجاد شکاف در روز شود.
هنگامی که شکاف در جهت مخالف روند اتفاق می افتد ، این یک علامت معکوس است.
الگوی مثلث
مجموعه دیگری از الگوهای نمودار از یک رویکرد مثلثی پیروی می کنند. اینها صعودی ، نزولی و متقارن است. تفاوت در درجه اول در خطوط روند است و در غیر این صورت عمدتاً شبیه به هم هستند.
- مثلث صعودی: مثلث صعودی مسیری رو به بالا را طی می کند با مقاومت نشان داده شده با ارتفاع های چرخشی که یک خط افقی را در بالا قرار می دهد. خط پایین همان کشی است که صعودی است و از پشتیبانی پشتیبانی می کند همانطور که با پایین بودن چرخش نشان داده شده است. مثلث صعودی برای نشان دادن الگوهای صعودی که نشان دهنده یک روند صعودی است استفاده می شود.
- مثلث نزولی: این دقیقاً مخالف مثلث صعودی است با الگویی که در اینجا مقاومت شیب دار رو به پایین را نشان می دهد. از آنجا که مثلث در اینجا روند نزولی و تأثیر بازار پر از فروشنده را نشان می دهد ، مثلث نزولی دارای یک خط پایین تر است.
- مثلث متقارن: این ترکیبی از مثلث صعودی و نزولی است که الگویی را نشان می دهد که می تواند صعودی یا نزولی باشد. این بازاری را نشان می دهد که می تواند در هر دو جهت شکسته شود و نوسان را نشان می دهد. از ماهیت متقارن مثلث ، در همگرایی قله های کم و فرورفتگی ها حضوری مشاهده می شود.
الگوهای نمودار به معامله گران کمک می کند تا در مورد زمان ورود و خروج از موقعیت تصمیم آگاهانه تری بگیرند. با استفاده صحیح از داده ها ، بدون توجه به مدت زمان ، الگوهای نمودار می توانند مفید باشند. بنابراین این امر برای تصمیمات تجاری کوتاه مدت ، میان مدت و بلند مدت به همان اندازه مناسب است.
انواع الگوی مثلث
جمع بندی
الگوهای نمودار در الگوهای قیمتی معمولاً زمانی شکل میگیرند که قیمت قصد استراحت دارد و نشاندهندهٔ مناطقی از تثبیت قیمتی هستند که پس از آنها، قیمت به جهت حرکت در روند خود ادامه داده و یا بازگشت روندی را تجربه خواهد کرد. خطوط روند برای تشخیص الگوهای قیمتی مانند پرچمها، پرچم سهگوشها و سقف دوقلو، از اهمیت بالایی برخوردار میباشند.
حجم معاملاتی نیز دارای نقش مهمی در حین تشکیل این الگوهای نمودار میباشد و معمولاً شاهد کاهش حجم معاملاتی در زمان شکلگیری الگوها هستیم و پس از شکست این الگوها، معمولاً حجم معاملاتی افزایش مییابد. تحلیلگران تکنیکال بهدنبال الگوهای قیمتی هستند تا با استفاده از آنها به پیشبینی رفتار قیمت در آینده و بررسی احتمال ادامه یا بازگشت روند بپردازند.
تفاوت های پرایس اکشن با تحلیل تکنیکال – 6 تفاوت اصلی
تنها عاملی که سبب تمایز میان معامله گران و تحلیل گران در روند بازار می شود، عملکرد آنها در زمینه کسب سود است. این فاکتور یک وابستگی مستقیم و بی واسطه به نوع تحلیل شما از بازار دارد که در این میان استفاده از تحلیل های تکنیکال از رایج ترین انواع آن می باشد. دامنه ابزار های مورد استفاده در تحلیل تکنیکال آنقدر گسترده و وسیع است که عملا هر تریدر برای استراتژی خود از سبک و ابزار خاصی بهره می برد. اما باید توجه داشته باشیم که دو عامل نموداری بسیار مهم که شامل قیمت و حجم معاملات می باشد، اصلی ترین محل مناقشه و به کارگیری این ابزارها است. ورود مفهومی به نام پرایس اکشن مطابق نامی که برای آن انتخاب شده است، یک چالش جدید در تحلیل تکنیکال است. در این مقاله به شکل کامل به بررسی مفهوم پرایس اکشن پرداخته و تفاوت های پرایس اکشن با تحلیل تکنیکال را بیان خواهیم کرد.
تفاوت تحلیل تکنیکال با پرایس اکشن در چیست !؟
اگر به دنبال مرزبندی میان مفهوم پرایس اکشن و تحلیل تکنیکال بوده و در جستحو تفاوت این دو مفهوم بوده و این دو را از هم جدا می دانید، در اشتباه به سر می برید. پرایس اکشن در داخل مرزهای تحلیل تکنیکال و یکی از انواع آن محسوب می شود. آنچه برای تفاوت های این دو ذکر می شود و همواره مورد بحث تحلیل گران بوده است، تفاوت های موجود بین این مفهوم و سایر ابزارهای تحلیل تکنیکال بوده است. .بنابراین بدون پیش زمینه ذهنی برای مقایسه و تقابل این دو روش تحلیل به سراغ برخی از عناوین مهم در این حوزه می رویم :
معرفی روش ها
تحلیل تکنیکال رایج در میان افراد فعال در بازارهای سرمایه، همان حالت قدیمی و کلاسیک آن می باشد که استفاده از انواع ابزارها را برای پیش بینی روند بازار از طریق داده های پیشین به کار بسته است. در واقع ما در روش کلاسیک به دنبال شبیه سازی و یافتن مصداق در گذشته برای شرایط فعلی هستیم تا با تطبیق این دو، گام بعدی را پیش بینی کرده و اقدامات لازم را انجام دهیم. احتمالا اگر شما به پیچیدگی این روش ها و عدم کارایی آنها در استراتژی های خود ایمان دارید، باید به روشی به نام پرایس اکشن علاقه مند باشید. یک حالت ساده تر از نمودارهای تحلیل تکنیکال که از هیچ اندیکاتور و ابزار مشخصی برای تحلیل استفاده نمی کند. پرایس اکشن از جدیدترین و به روز ترین انواع روش های تحلیل تکنیکال بوده و کاملا دقیقا و کارآمد است.
پرایس اکشن چیست؟
همان گونه که در مقدمه ذکر شد، تفکیک میان تحلیل تکنیکال و پرایس اکشن بسیار دشوار است و نمی توان مرزهای دقیقی معین کرد. پرایس اکشن نه بعنوان یک روش معاملاتی انحصاری و مجزا معنا ندارد و باید در قالب تحلیل تکنیکال مورد بررسی قرار گیرد. تفاوت اینجاست که بر خلاف روش های کلاسیک، نگاه تریدر نباید به داده های قبلی باشد. در واقع پیشینه قیمت و حجم برای معامله گر به هیچ عنوان مهم نیست و او فقط حال فعلی بازار را مشاهده کرده و برمبنای آن تصمیم گیری می کند. همین یک جمله به معنای کنار گذاشتن اغلب ابزارهای تحلیل تکنیکال است که بر روی نمودارها و اندیکاتورهای مختلف عمل می کنند. این نگاه ساده و بدون پیچیدگی به نمودار، یک رویکرد جدید به شما می دهد و همین موضوع سبب می شود از شرایط فعلی بازار غافل نباشید. در واقع یافتن علت وقوع برخی از تغییرات نمودار و رخدادهای قیمتی را باید کشف کنیم و تنها پیش بینی روند چاره کار نیست.
همین دید چالشی و کشف کننده سبب می شود تا بازار را بنیادی تر و دقیق تر دنبال کنید. به طور مثال آن چیزی که در اندیکاتورها اتفاق می افتد کمی نسبت به وضعیت حال حاضر بازار عقب تر است، بنابراین تریدرهای فعال در زمینه پرایس اکشن به دنبال استفاده از قیمت های روی نمودار هستند. قیمت های روی نمودار و آن داده های فعلی، از طریق کندل ها قابل بازیابی و استفاده هستند. به همین دلیل است که از کندل ها به عنوان بهترین ابزار تحلیل پرایس اکشن نام برده می شود. با توضیح این رویکرد، عملا اندیکاتورهایی مانند MACD، میانگین متحرک و امثالهم از میان برداشته می شوند و علت آن وجود تاخیر در ارائه قیمت است.
ابزارهای تکنیکال در پرایس اکشن
حمایت و مقاومت
مفهومی بسیار قدیمی در بازارهای مالی که حتی پیش از ورود کامپیوتر به این حوزه مورد بحث بوده است و تا به امروز نیز استفاده می شود. آنچه در تعیین این مفاهیم اهمیت دارد، نسبت عرضه و تقاضا است. در پرایس اکشن این مورد به صورت محدوده زمانی کوتاه و با توجه کمتر به گذشته صورت می گیرد.
روند تغییرات قیمت بر روی نمودار، تشکیل یک الگو را می دهد که احتمالا بعدها تکرار خواهد شد. در پرایس اکشن، اهمیت روی قیمتی است که در کندل فعلی می بینیم.
اندیکاتور
دسته ای از الگوریتم های رایج در تحلیل که به پیش بینی روند حرکت قیمت می پردازند و بهترین ابزار برای سیگنال دهی محسوب می شوند. استفاده از این مفاهیم در پرایس اکشن به کلی منتفی است.
کندل ها
بهترین ابزار برای کشف داده های قیمتی در محدوده زمانی کوتاه یک روزه. قیمت باز شدن، قیمت بسته شدن، بالاترین قیمت و پایین ترین قیمت به راحتی قابل مشاهده است. پرایس اکشن در این زمینه فعالیت بالایی دارد.
مقایسه عملکرد تحلیل تکنیکال و پرایس اکشن
باید چندین فاکتور را در مورد استفاده از پرایس اکشن مدنظر قرار دهیم و بدانیم که آنها به عنوان مزایای بهره گیری از این روش شناخته می شوند :
سادگی
اصل بر سادگی و دوری از پیچیدگی است. اگر غیر از این بود که پرایس اکشن به عنوان یک زیرمجموعه از تحلیل تکنیکال شکل نمی گرفت. اگر در روش های کلاسیک فعالیت کرده باشید و از آنها برای تحلیل بهره گرفته باشید، قطعا از پیچیدگی های آنها گلایه دارید. پیچیدگی هایی که به جای ساده تر کردن روند تصمیم گیری، گاه این روند را با چالش های بیشتری همراه می کنند. بنابراین ساده نگاه کنید.
بدون هزینه
شما برای به دست آوردن داده ها و اطلاعات مانند نمودارها و اندیکاتورها، هیچ نیازی به هزینه کردن و پرداخت پول ندارید.
کلی نگری
اگر ادعا کنیم که درصدی ازتحلیل های فاندامنتال نیز در فرآیند پرایس اکشن دخیل هستند، حرف بیراهی نزده ایم. باید در این روش به صورت کلی نگاه کنیم و جامع ببینم. نباید یک اتفاق را در یک محدوده بسنجیم و باید اثرات آن را نیز بسنجیم و دلایل را مشاهده کنیم.
در مورد تفاوت های این دو نیز می توان موارد متعددی را اشاره کرد :
همین که از پیچیدگی ها دور هستید یعنی در روند نتیجه گیری سرعت بالاتری دارید. سرعت به معنای داشتن زمان بیشتر است و زمان از دلایل موفقیت در بازارهای سرمایه است. این موضوع اخیرا در نقض استفاده از اندیکاتورها بسیار مورد توجه بوده است. این درحالی است که دست و پا گیرترین ابزارها به همراه محاسبات سنگین و پیچیده ریاضی، در قالب کلاسیک تحلیل تکنیکال نتظار شما را می کشد.
یکپارچگی نتیجه
دست یابی به مجموعه ای از داده های مرتبط که منجر به یک خروجی می شود. این مجموعه داده ها را می توانید از یک تحلیل پرایس اکشن انتظار داشته باشید اما در حالت کلاسیک آن، داده های عمیق تر اما بدون پیوستگی و ارتباط بدست می آید که چالش بعدی را برای تحلیلگر به دنبال دارد.
شناسایی موانع
برای تفهیم این عنوان می توان از حدود زیان و سود استفاده کرد. در پرایس اکشن یک رویکرد پویا به این قضیه داریم و نسبت به شرایط بازار دچار تغییر می شود. این موضوع در حالی رخ می دهد که در تحلیل تکنیال شما باید بررسی نمودارها و اندیکارتورها با دنیال تعیین اولیه و البته دقیق این دو فاکتور در همان ابتدای معامله هستید. توصیه اغلب تحلیلگران در این حالت مقید بودن به حدود ضرر و سود می باشد.
تحلیل پرایس اکشن در کنار نگاه ساده ای که به فرآیند معامله دارد، نیاز به تجربه و قابلیت ذهنی بالایی دارد. این قابلیت ها تنها با تعدد معاملات و کسب تجربیات بدست می آید. همچنین اینکه دو تحلیل گر با تحلیل پرایس اکشن ، به دو نتیجه متفاوت از یک موضوع مشابه برسند، کاملا طبیعی است. در واقع آنچه از خروجی های ذهنی یک معامله گر و از طریق داده های لحظه ای و بدون محاسبات پیچیده بدست آمده است، نباید به صورت قطعی مبنای عمل باشد و اگر شد، نباید انتظار سودهای کلان و دایمی را از آن داشت. حال که متوجه تفاوت پرایس اکشن با تحلیل تکنیکال شده و می دانیم که این دو از هم جدا نیستند، داشتن قابلیت تحلیل تکنیکال سنتی در کنار دید پرایس اکشن یک عملکرد جامع و قابل قبول است. این استراتژی را در معاملات کوتاه مدت استفاده کنید. نتایج مثبتی در انتظار شما خواهد بود. شما همچنین می توانید که جهت آشنایی با کندل ها، کندل مارابوزو و کندل چکش را مطالعه نمایید.
تفاوت حسابهای instant و by market
اکثر معاملهگران پس از آنکه در یک بروکر ثبت نام و احراز هویت انجام میدهند قصد افتتاح یک حساب معاملاتی را دارند، که معمولا اکثر بروکرها دو نو حساب instant و by market را ارائه میدهند. در این مقاله به بررسی موارد زیر خواهیم پرداخت:
- انواع اجرای دستورات
- تفاوت در سیستمهای instant و by market
- اسلیپیج در کدام کمتر است
- معایا و مزایا هرکدام از سیستمها
انواع اجرای دستورات
یکی از مطالبی که هر معاملهگری که در مارکت فارکس فعالیت مینماید میبایست به آن واقف باشد این است که بروکری که در آن عضویت دارد دارای چه نوع OrderExecution ای (instant یا by market) است .
نحوه اجرای دستورات در بروکرها به دو نوع تقسیم میشود :
۱- سیستم Instant
۲- سیستم By Market
امکان اینکه یک بروکر هر دو سیستم اجرای دستورات ذکر شده را داشته باشد نیز وجود دارد و حتی ممکن است در یک حساب، برخی از سیمبلها دارای سیستم اجرای دستور instant و برخی دیگر دارای سیستم اجرای دستور by market باشند.
تمامی معاملهگرانی که با پلتفرمهای مختلف مانند متاتریدر اقدام به معامله نمودهاند قطعاً دکمههای معروف Buy و Sell را مشاهده نموده و بارها از آنها برای ثبت دستورات خود استفاده کردهاند. اما نکته مورد نظر ما در این مقاله این است که پس از کلیک کردن بر روی یکی از این گزینهها چه اتفاقی به وقوع میپیوندد؟
معاملهگر عدد قیمت را در صفحه نمایش خود بر روی پلتفرم مشاهده مینماید و مایل است که در همان قیمت یک معامله خرید یا فروش را به انجام برساند و بر روی گزینه موردنظر کلیک میکند.
اولین نکتهای که لازم است بدانیم این است که در لحظه فشردن گزینه خرید یا فروش، قیمتی که توسط معاملهگر در صفحه نمایش مشاهده میشود با قیمتی که در همان لحظه در سمت سرور بروکر وجود دارد، ممکن است دو قیمت متفاوت باشد زیرا همیشه بین لحظه کلیک کردن تریدر بر روی گزینه خرید یا فروش تا اجرای این دستور در سمت سرور بروکر، یک فاصله زمانی وجود دارد و اگر سرعت حرکت مارکت بهگونهای باشد که در این فاصله زمانی قیمت بازار تغییر کند، در این صورت قیمتی که بروکر میتواند در آن معامله را ثبت کند با قیمت اولیه متفاوت خواهد بود.
اینجا است مقایسه دو معامله گر که یک سؤال به وجود میآید. آیا بروکر باید در آن قیمت جدیدی که در سمت سرور است معامله تریدر را ثبت کند یا اینکه معامله را ثبت نکند و از معاملهگر برای انجام معامله سؤال نماید؟
تفاوت سیستمهای instant و by market
تفاوت سیستمهای INSTANT و BY MARKET دقیقاً در پاسخ به این پرسش مشخص میگردد. در سیستمهای by market بروکر بدون اینکه پرسشی از معاملهگر بپرسد، معامله را در قیمتی که سمت سرور است ثبت مینماید بنابراین بین قیمتی که تریدر در صفحه نمایش خود مشاهده کرده است و قیمتی که معامله برای او ثبت شده است یک اختلاف قیمت وجود دارد که به آن slippage (اسلیپیج) گفته میشود.
حال به سراغ سیستمهای instant برویم. در سیستمهای instant بروکر ابتدا از معاملهگر توسط یک پیغام که به آن پیغام ریکوت (Requote) گفته میشود، سؤال میکند که آیا مایل است در قیمت جدید بازهم معامله خود را ثبت نماید و چنانچه معاملهگر موافقت کند آنگاه معامله برای او ثبت میشود.
پس ما تا اینجا با تفاوت اصلی سیستمهای instant و by market آشنا شدیم و همچنین معانی دو اصطلاح اسلیپیج (slippage) و ریکوت (requote) را نیز فراگرفتیم.
کارکرد هر دوی این مفاهیم از دید معاملهگران منفی است و سعی میکنند در زمان انتخاب بروکر تا جای ممکن بروکری را انتخاب کنند که اسلیپیج و ریکوت کمتری داشته باشد.
البته توجه به یک نکته ضروری است که با توجه به توضیحاتی که ذکر شد بروکرها برای انجام معامله یا از سیستم instant استفاده میکنند و یا by market بنابراین حسابی که فرد با آن به معامله میپردازد حتماً یا دارای ریکوت خواهد بود و یا دارای اسلیپیج و امکان ندارد بروکری وجود داشته باشد که هیچ یک را نداشته باشد.
instant یا by market کدام بهتر است؟
در این خصوص که کدامیک از این دو سیستم بهتر است و این مطلب که ضرر ریکوت برای معاملهگر کمتر است یا ضرر اسلیپیج، نمیتوان نظر خاصی را ارائه نمود و پاسخ این سؤال صرفاً به سلیقه معاملهگر بازمیگردد.
بعضی از افراد ترجیح میدهند معامله آنها در هر صورت و حتی با اختلاف (اسلیپیج) به ثبت برسد و برخی دیگر مایل هستند صرفاً در همان قیمتی که مشاهده میکنند معامله آنها ثبت گردد و ترجیح میدهند چنانچه غیر از این باشد توسط یک پیغام (پیغام ریکوت) از آن مطلع گردند. همانطور که ملاحظه مینمایید این انتخاب یک امر سلیقهای است و به نوع نگاه و استراتژی معاملاتی تریدر بازمیگردد.
ذکر یک تاریخچه کوتاه نیز در خصوص چگونگی پیدایش این دو سیستم در این مقاله خالی از لطف نخواهد بود.
در ابتدای ایجاد کارگزاریهای فارکس به شکل امروزی یعنی چیزی حدود ۲۰-۱۵ سال قبل سیستمی به نام by market وجود خارجی نداشت و تمامی بروکرها صرفاً از سیستم instant استفاده مینمودند و با توجه به تکنولوژیهای روز نیز سیستم instant جوابگوی نیاز مشتریان و بروکرها بود.
اما با گذشت زمان و پیشرفت تکنولوژیهای ارتباطی و پیدایش نرمافزارهای انتقال پوزیشنهای معاملهگران به لیکوئیدیتی پروایدرها (مانند سیستم بریدج و …) کمکم سیستم اجرای دستورات by market پا به عرصه ظهور گذاشت و به مرور طیف وسیعی از بروکرها و به طبع آنها معاملهگران آن را مورد استفاده قرار دادند.
اسلیپیج در Instant و By Market
البته لازم است در داخل پرانتز یک نکته را که معمولاً به آن در سایتها و رفرنسها اشارهای نمیشود به اطلاع شما خوانندگان گرامی برسانیم و آن این است که در حقیقت یک دلیل اصلی دیگر به جز بحث پیشرفت تکنولوژی و نیاز به انتقال پوزیشنهای مشتریان به LPها (لیکوئیدیتی پرووایدرها) در به وجود آمدن سیستم by market و اصطلاحی به نام slippage نقش داشت و آن هم استفاده یا سو استفادههای مکرر برخی از تریدرها از امکان اردر گذاریهای دو طرفه در زمان اخبار مهم بود که باعث میشد فرد بتواند به راحتی و بدون داشتن هیچگونه دانشی از علم انجام معاملاتT سودهای سنگین و سریعی را در کارنامه خود ثبت نماید و این مطلب نزدیک بود سبب گردد بروکرها یکی پس از دیگری اعلام ورشکستگی نمایند.
نهایتاً تلاش نخبگان مورد استخدام بروکرها نتیجه داد و سیستمی جدید به نام by market پدید آمد که طبق آن بروکر میتوانست با استفاده از امکان اسلیپیج بهراحتی از کسب سود معاملهگران در زمان اخبار جلوگیری نماید.
به این صورت که به سبب وجود اسلیپیج، معامله افراد در زمان اخبار مهم بسیار دورتر از قیمتی که مایل بودند فعال میگشت و به این ترتیب نه تنها باعث ایجاد سود برای معاملهگر نمیشد بلکه ممکن بود با بازگشت سریع قیمت منجر به ضررهای سنگین برای تریدرها نیز بگردد و به همین دلیل کم کم این روش معاملاتی که به آن آمازینگ (Amazing) نیز گفته میشد منسوخ گردید.
امروزه وجود اسلیپیج به قدری برای بروکرها کارساز و مثمر ثمر بوده است که نه تنها در سیستمهای by market از آن استفاده مینمایند بلکه در سیستمهای instant نیز در زمان اخبار مهم از آن استفاده میشود و تقریبا در متن اگزیمنت و قوانین تمامی بروکرها یک بند ثابت درج گردیده است که “بروکر صرفا موظف است درخواست معامله تریدر را در اولین یا بهترین قیمت ممکن ثبت نماید” و با قبول این بند توسط معاملهگران در هنگام افتتاح حساب , هیچ تریدری نمیتواند نسبت به وجود اسلیپیج در معاملات خود شاکی باشد زیرا آن را به وضوح مورد قبول قرار داده است !
فعالیت بروکرها
البته به دور از انصاف است اگر به این نکته نیز اشاره ننماییم که سیستم by market برای بروکر هایی که به صورت واقعی از سیستم STP و ECN استفاده مینمایند , واقعا مورد نیاز است و بدون وجود آن اصلا امکان انتقال جز به جز معاملات به LP وجود نخواهد داشت .
در این جا لازم است به یک فوت کوزه گری نیز در خصوص چگونگی تشخیص بروکر هایی که واقعا از سیستم stp استفاده می نمایند با بروکر هایی که فقط به ظاهر نام stp را برای خود انتخاب کرده اند , اشاره نماییم :
به صورت کلی در سیستمهای by market شما نباید بتوانید همزمان که معامله خود را ثبت مینمایید، حد ضرر و حد سود آن را نیز مشخص نمایید زیرا در دنیای واقعی stp اصلا مشخص نیست که معامله فرد پس از قبول توسط بروکر در چه قیمتی در سمت LP مورد پذیرش و ثبت قرار میگیرد و بنابراین امکان این که هم زمان برای پوزیشنی که مشخص نیست در چه قیمتی ثبت شود حد ضرر و حد سود قرار داد، غیر ممکن است. بنابراین در بروکرهای stp واقعی همیشه ابتدا باید معامله در پلتفرم تریدر ثبت شود و سپس توسط گزینه Modify نسبت به قرار دادن sl و tp برای آن اقدام گردد.
نکتهای که میباییست به آن توجه شود این جا است که برخی بروکرها با این که ادعای داشتن سیستم stp را مینمایند و از سیستم by market نیز به ظاهر استفاده مینمایند اما به معاملهگر اجازه ثبت هم زمان معامله و حد ضرر یا حد سود را نیز میدهند ! طبیعی است که چنین بروکری قطعا stp نمیباشد و صرفا توسط تنظیمات Admin متاتریدر، معاملات را در حالت by market قرار داده است.
معایا و مزایای سیستمهای instant و by market
در سیستمهای instant سرعت انجام معاملات پایین است و معاملات با ریکوت همراه است ولی در عوض میزان اسلیپیج در این سیستمها مقایسه دو معامله گر پایین است و معاملهگر میتواند بیشتر مطمئن باشد که اگر بای استاپ یا سل استاپی قرار میدهد و یا مخصوصا چنانچه حد ضرری را ثبت میکند، آن بای استاپ، سل استاپ یا حد ضرر در قیمت تعین شده فعال میگردد.
در سیستمهای by market سرعت انجام معاملات بسیار بالا است و به هیچ وجه ریکوت وجود ندارد اما میزان دریافت اسلیپیج در اردرهای بای استاپ و سل استاپ و حد ضرر بیشتر است.
موارد زیادی وجود داشتهاند که معاملهگر حد ضرر پوزیشن مقایسه دو معامله گر خود را در یک قیمت مطمئن قرار داده است اما در اثر یک حرکت سریع بازار، حد ضرر با اسلیپیج همراه شده و چندین پیپ دورتر فعال شده است و باعث ایجاد ضرر و زیان سنگینی برای تریدر گردیده است.
نکته پایانی
این نکته را نیز در پایان به خاطر داشته باشید که جهت تشخیص این که سیمبلی که معامله مینمایید با سیستم by market برای شما ثبت میشود یا سیستم instant کافی است به نام انگلیسی گزینههای خرید و فروش در پنجره مربوط به انجام معاملات نگاهی بیاندازید.
در سیستمهای by market بر روی گزینههای خرید و فروش نوشته شده است: Sell by market و Buy by market و در سیستمهای instant صرفا کلمات Buy و Sell نوشته شده است .
شما میتوانید در بروکر amarkets پس از افتتاح حساب هر کدام از سیستمها را که بخواهید انتخاب کنید.
امیدواریم این مقاله توانسته باشد تا حدی در تشخیص مزایا و معایب سیستمهای بای مارکت و اینستنت و چگونگی انتخاب و کاربرد آنها به شما کمک کرده باشد.
دیدگاه شما